در یكی از خطوط درگیری، دشمن به پاتك مذبوحانه‌ای دست زده است. امروز روز چهارم فتح است. دشمن با خیل عظیمی از آهن به مصاف ایمان آمده است و بچه‌ها، همان بچه‌های محله‌ی من و تو، كشاورزهای روستا، طلبه‌های گمنام حوزه‌ها، همان بچه‌هایی كه اینجا و آنجا در مساجد و نماز جمعه مي‌بینی، همان بچه‌ها در برابر تمامیت كفر و ماشین جهنمی جنگش ایستاده‌اند، و تو مي‌دانی كه پیروزی با كیست. تانك‌ها صف كشیده‌اند و پیش مي‌آیند و سربازان دشمن در پناه تانك‌ها؛ و این تمثیل وابستگی انسان به آهن است. بچه‌ها آن‌همه آرام هستند كه بعضی اوقات آدم فراموش مي‌كند كه اینجا صحنه‌ی جنگ است و اینها، این منادیان ایمان و طلیعه‌داران عصر تازه‌ی بشریت، در برابر تمامیت كفر و جنود ابلیس ایستاده‌اند و مي‌جنگند. اینجا صحنه‌ی تحقق تاریخ آینده‌ی بشریت است و انسان اگر غافل نشود، از وجود خویش در اینچنین معركه‌اي‌ سخت به شگفت مي‌آید. بچه‌ها متواضعانه و بي‌غرور مي‌دانند كه نهایت تكامل انسان این است كه وجود خویش را وقف تحقق اراده‌ی الهی كند _ و نه اینكه معاذالله خدا برای تحقق اراده‌ی خویش به تو نیازی داشته باشد؛ نه، هر چه هست باز هم برای توست. شیطان حاكمیت خود را در جهان بر ضعف و ترس انسان‌ها بنا كرده است و این بچه‌ها این مطلب را خیلی خوب از امام خویش آموخته‌اند. اگر نترسی و ضعف خویش را با كمال خلیفة اللهی جبران كنی، شیطان شكست خواهد خورد و اینجا صحنه‌ی تحقق همین معناست. ‌ ‌فریاد تكبیر رزمندگان به نشانه‌ی پیروزی بلند مي‌شود. ‌‌تا این لحظه ما هنوز در نیافته بودیم كه دشمن در میان حلقه‌ی محاصره‌ی ما گیر افتاده است و در همین اثنا صحنه‌ی شگفت‌آوری كه تنها وصف آن را شنیده بودیم در برابر چشمان حیرت‌زده‌ی ما به وقوع پیوست... و بدین‌سان پاتك روز چهارم نیز با زبونی هر چه بیش‌تر دشمن پایان گرفت، عصر ظلمت پایان گرفته است و دیگر کدام قدرتی است که در برابر ایمان تاب ایستادگی داشته باشد.