دشمن ما وابسته به سلاح‌هاي جور واجوري است كه به قيمت نوكري‌اش به او داده‌اند، اما مؤ‌من وابسته نيست. هر نوع وابستگي مؤ‌من را از وصول به حق باز مي‌دارد و همچون غل و زنجيري كه بر دست و پاي زندانيان مي‌بستند، او را به زمين مي‌چسباند و قدرت قيام را از او مي‌گيرد. مؤ‌من اگر وابستگي داشته باشد نمي‌تواند قيام كند و عصر ما عصر قيام است. دشمن مرتباً با هواپيما حمله‌ور مي‌شود و از سلاح‌هاي شيميايي هم استفاده مي‌كند. و پدر جان، من به ياد سگ‌هاي آبادي مي‌افتم كه وقتي حمله‌ور مي‌شدند، اگر نمي‌ترسيدي، هرگز جرأت جلو آمدن را نداشتند و به كوچك‌ترين تكان دست تو پا به فرار مي‌گذاشتند؛ واگرنه، اگر از آنها مي‌ترسيدي، جرأت مي‌يافتند و حمله مي‌كردند. اسرائيل سرزمين‌هاي ما را همين‌گونه اشغال كرده و روش‌هاي صدام نيز همان‌گونه است. پدر جان، من انگيزه‌ي اين تلاش عظيم را هميشه در مي‌يافتم، اما امروز، امروز كه فيلمبردارهاي جهاد تلويزيون آمده بودند و ما ماسك‌هايمان را امتحان مي‌كرديم، بيش‌تر از پيش دريافتم كه اين رود عظيم شور و اشتياق و اراده و عزم و تصميم به چه دريايي اتصال دارد و ريشه‌ي اين تلاش در كدام خاك بارور نشسته است. آنها فيلم مي‌گرفتند و از ما مي‌پرسيدند كه چه آرزويي داريد. من به دلم رجوع كردم و ديدم... شما خود مي‌دانيد، نياز به گفتن نيست. (نه برادر، اين آرزوي تو تنها نيست، آرزويي است كه ريشه در جان همه‌ي مسلمين دارد.) پدر جان، من اين رسالت را به سنگيني بر گرده‌ي خويش احساس مي‌كنم كه خداوند ما را براي تحقق همين اهداف به صحنه‌ي حيات كشانده است. امروز من در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها طليعه‌ي آزادي قدس و تحقق اين وعده‌ي تخلف‌ناپذير قرآن را به‌روشني مي‌بينم. همه به‌حق مي‌گويند «راه قدس از كربلاست.» معناي اين سخن چيست؟ وقتي پاي صحبت پدران و مادران شهدا بنشينيم در مي‌يابيم. قدس مظهر جراحتي است كه بر قلب امت اسلام وارد شده است و اين جراحت را جز به‌ خون نمي‌توان شست. امروز وعده‌هاي قرآن بيش از پيش به تحقق نهايي خويش نزديك شده است و امت اسلام دريافته است كه چگونه بايد براي آزادي قدس اقدام كند.