سلام وعرض ادب واحترام .
یکی دیگه از خاطراتم را که مربوطه به عملیات کربلای 5 است .
در خاطرات قبلیم گفتم که این حقیر وتعدادی از بچه های خونسار که در گردان یا زهرا از لشگر مقدس 14 امام حسین بود طی چندین عملیات وهمچنین خط پدافندی شرکت داشتیم با فرماندهی شهید سید اکبر صادقی .که ایشان بعد از عملیات کربلای 4 ودر خط فاو ترکشی خورد و مجروح شد و به عقب برگشت وفرمانده گردان یا زهرا شد حاج اسماعیل صادقی که از بچه های اصفهان بود خوب مدتی را هم با ایشان بودیم تا که تقریبا دیگه نزدیک به عملیات کربلای 5 فرا رسید .سید اکبر که دیگه کمی خوب شده بود به جبهه باز گشت .فرمانده لشگر هم شهید حاج حسین خرازی بود که ایشان دیگه اجازه نداد که سید اکبر بیاد گردان یا زهرا و چون در این مدتی که حاج اسماعیل فرماندهی گردان یا زهرا را به عهده داشت و دیده بود که میتونه فرمانده قابلی باشه لذا دستور داد که یک گردانی دیگه تشکیل بشه وفرماندهی اونا به سید اکبر واگذار کنند .البته دلیل اینکه یک گردان جدیدی به فرماندهی سید اکبر میخواست تشکیل بشه این بود که میدونست که سید در خونسار از موقعیت اجتماعی خوبی برخورداره واز این رو که هم نیروی کارآمد وهم تدارکات قابل توجه را خود سید اکبر از خونسار فراهم میکنه از این رو شهید خرازی فقط با یک حکم فرماندهی یک گردان به نام گردان امام سجاد را به سید اکبر محول کرد.
خوب سید اکبر هم که از قبل بچه ها را میشناخت اومد تو گردان یا زهرا وفقط تعدادی نیروی کار آمد را جدا کرد و بقیه نیروها هم که از لشگر وهمچنین از خونسار فراهم کرد وشد یک گردانی بنام گردان امام سجاد(ع).
با تشگیل این گردان به فرماندهی شهید سید اکبر صادقی وکادر گردان که بیسیمچی گردان این حقیر بودم وبه ترتیب حاج ابراهیم غضنفری .شهید اکبر تولائی .صادق رفعتی شهید اسدلله زراعتی و میرصانعی این افراد کادر گردان را تشگیل میدادند و سه گروهان که فرماندهی هر کدام از این گروهانها را بترتیب شهید محمد مهدوی ،شهید اکبر علی احمدی،وشهید کیقبادی از بچه های اصفهان
خوب مدتی را در شهرک دارخوئین که مقر اصلی لشگر امام حسین بود ودر قسمت اردوگاه شهید عرب بودیم که خوب در خاطرات قبلیم یاد آور شدم که این گردان چون اکثرا بچهای خونسار بودند ودر کنار هم از حال وهوایی عجیبی بر خوردار بودیم .اولا که در اون اردوگاه توسط حاج مجتبی اژدری وحتی کارگرانی که خودش از خونسار اورده بود توانسته بود مسجدی را در اون اردوگاه بسازد که کل لشگر غیر از مسجد اصلی که تو شهرک بود را به خودش ندیده بود وهمچنین سرویسهای حمام وتوالت که واقعا تو کل لشگر نمونه بود وحتی یادمه که گردانهای دیگه برای جلسات ویا کلاسهای خودش از این مسجد استفاده میکردند.