ای اشک چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ است باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ است با آن‌که روضه خواندن ما با کنایه است اما هنوز روضهٔ مادر نگفتنی‌ است تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ است جا مانده بین کوچه دل بی‌قرارمان اما حکایت گل پرپر نگفتنی‌ است باران شوی اگر نود و پنج روز، باز حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ است آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند باران گرفت... روضهٔ آخر... نگفتنی‌ است ✍یوسف رحیمی 🟡@toloe_songhor