. سلام آقا یه عمره مبتلاتم من کجایی که ببینی چشم به راتم من شب قدره دعام اینه که برگردی تویی درمون تو تنها مرهم دردی کدوم خیمه تو امشب روضه می گیری بمیرم که از این دنیا تو دلگیری منم نوکر ببخش که روسیاهم من ولی بی تو ببین که بی پناهم من به راه تو نرفت عمر تباه من شکسته شد دل تو با گناه من حالا آقا به حال من نگاهی کن سوی خیمه ت منو آقا تو راهی کن میخوام آقا همیشه نوکرت باشم بشم کلبت عزیز مادرت باشم تو این شبها توهم غمگین بابایی دو چشم تو با داغش گشته دریایی چقدر کینه چقدر این دشمنا پستند به چه جرمی سر باباتو بشکستند کجایی که بگیری دادمولا رو بدی آقا جواب آه زهرا رو هنوز مادر میون درب ودیواره ببین سینه ش هنوز زخمی مسماره علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .