وقتی رسیدم دستشویی🤦♂️، دیدم آفتابهها خالی هستن. باید تا هور میرفتم، زورم اومد.😬
یه بسیجی اون اطراف بود. گفتم دستت درد نکنه؛ این آفتابه رو آب میکنی؟🧐
رفت و اومد. آبش کثیف بود.
گفتم برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب میکردی، تمیزتر بود!😶
دوباره آفتابه رو برداشت و رفت. با آب تمیز پرش کرده بود. بعدها شناختمش. زینالدین بود؛ فرمانده لشکر!!!😊🌹
#درس_اخلاق
🥀
@tosheh313