‏مرغ بریان رو که حساب کردم خانم مسنی اومد قیمت پرسید. کمی صبر کرد، عقب رفت که بیرون بره اما نتونست. یکی دیگه گرفتم به فروشنده گفتم بده به خانم بگه مرغ‌تون آماده‌است. فهمیده بود. ماشینو که روشن کردم اومد وگفت عروسم حامله است. رد می‌شدیم بو شنیده بود گفتم برات میخرم اما پولم نمیرسید "امیرحسین حدادیان" @twiita