توییتا
ادامه از یادداشت پیشین با عنوان «عبرت‌های اغتشاشات و تابلوهای راهنمایی برای عبور از پیچ تاریخی»: ۲-
ادامه از یادداشت پیشین با عنوان «عبرت‌های اغتشاشات و تابلوهای راهنمایی برای عبور از پیچ تاریخی»: ۳- گذار از تقابل هویت ملی با جهان وطنی هویت را می‌توان یکی از ستون‌های اصلی فرهنگ و سازه تمدنی دانست. هویت همان شخصیت فرهنگی یک جامعه است که کرانه‌های حقیقی آن جامعه را ترسیم کرده و آن را از جوامع دیگر متمایز می‌کند. هویت از ابعاد و اجزاء متعددی شکل یافته اما می‌توان باورها و ارزش‌های رسوب کرده در شخصیت یک فرد یا یک جامعه را به عنوان هسته سخت هویت آن نام برد. اغتشاشات اخیر نشان داد که عنصر هویت دچار خدشه شده و حداقل مختصات هویتی بخشی از جمعیت جامعه دچار دگردیسی شده است. البته با این توضیح که این تحول هویتی در حال گسترش و سرایت به دیگر افراد جامعه است. این موضوع زنگ خطر جدی برای حرکت تمدنی انقلاب بوده و عدم توجه به آن جامعه را در گام جامعه‌پردازی با چالشی بسیار عمیق مواجه خواهد کرد. در این دگردیسی، هویت جدید و همگن با نرم‌های جهانی، به جای هویت ملی جایگزین شده است. محصول این دگردیسی بازتولید شهروندانی است که تعلقات جهان وطنی (Cosmopolitanism) آنها بر تعلقات ملی غالب است. این افراد با ارزش‌های متعارف و رو به گسترش جهانی همراه‌ترند تا با ارزش‌ها و نرم‌های محصور در مرزهای ملیت. البته با این تذکر که نرم‌های جهانی چیزی جز رویای آمریکایی شدن نیست که در قالب سبک زندگی آمریکایی صورت‌بندی شده و به مدد دلارهای آمریکا و امپراتوری رسانه به نرم جهانی تبدیل شده است. زیست مجازی و حضور منفعل در آن منجر به تسهیل و تشدید تاثیر پذیری جامعه ما از فرهنگ ترسیم شده توسط استکبار جهانی شده است. و این روز به روز هویت ملی را رقیق‌تر و مضیق‌تر کرده است. آنچه در کف خیابان در قالب اغتشاشات مشاهده می‌کنیم در کنه خود باید به تقابل میان ارزش‌های خودی با ارزش‌ها و نرم‌های جهانی (بخوانید آمریکایی) ترجمه شود. آنچه این موضوع را بیشتر شایسته توجه و تامل می‌نماید آن است که این تقابل تمام نشده بلکه تازه آغاز شده است و در آینده تقابل‌های عمیق‌تر و چالش برانگیزتری خواهیم داشت. ملتی که هویتش دچار چالش شده باشد، تبدیل به لقمه‌ای راحت برای بلعیده شدن توسط فرهنگ‌های رقیب و متخاصم خواهد شد. شکست فرهنگی همچون دومینو شروع شکست‌های سیاسی، اقتصادی، علمی و فکری را در پی دارد. بدون هویت صحبت از استقلال و استقلال‌خواهی طنزی بیش نیست؛ چرا که تا میان ما و دیگری خط و مرزی فهم نشود، استقلال و رهایی ما از دیگری غیر قابل فهم و در بیان دقیق‌تر بی‌معنا است. تا به داشته‌های خود با افتخار نگریسته نشود، برای حفظ آن هزینه و تلاشی نخواهد شد. هویت اگر نباشد پیشرفت نیز بی‌معنا و غیر ممکن است؛ چرا که پیشرفت چیزی جز عینیت دادن به ارزشها نیست و ارزش‌ها جدای از هویت نمی‌باشند. بی‌هویتی از یک سو بی‌ارزشی را در پی داشته و بی‌ارزشی بی‌هدفی و حرکت‌های هفتی-هشتی را ایجاد خواهد کرد. و از دیگر سو تقلید از دیگران را به سرفصل اصلی سیاستگذاری بدل خواهد نمود. حافظه ضعیف تاریخی جامعه تشدید کننده دگردیسی هویتی است و باید این حافظه تقویت شود. باید جامعه به طور معنادار فهم کند که از کجا به کجا رسیده و آن کسی که امروز هویت او را نشانه رفته است، پیش از این چه بوده و چگونه به این نقطه رسیده و در این مسیر تاریخی طولانی چه کارنامه‌ای در مواجهه با ما داشته است. مقابله با این بحران بدون بازخوانی جدی از هویت ملی ممکن نخواهد بود. عرض و طول و ارتفاع «ایرانی بودن» باید برای جامعه از ماتی در آمده و گفتمان ایران از پستوی محافظه کاری بیرون آید. گفتمان ایران محدود به مرزهای جغرافیایی فعلی که توسط انگلیس ترسیم شده، نیست. نقطه شروع ایران فعلی نه در سال ۱۳۴۲ و نه در سلسله صفویه و نه در سقیفه تعریف نمی‌شود؛ چرا که ادامه و برآیند بیش از ۷ هزار سال تمدن و حضور فرهنگی و فکری در جهان است. این گفتمان باید از این پس تقویت شود و تقابل با ازرش‌های امروز ایران باید به تقابل با ارزش‌های تمدنی و ۷ هزارساله معنا شود. ادامه دارد ... "محمد مفید" @twiita