دستي به روي سينه تو هم احترام كن همراه من به ساقي مستان سلام كن ساقي سلام جرعه آبي به ما بده ساقي سلام جام شرابي به ما بده وقتي كه حال ميكده ي دل خراب شد شاعر علي نوشت و شعرش شراب شد ميخانه را به لذت ديدار ديده ايم «ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم» در آن حريم عشق كه ايوانش از طلاست آنجا كه بال هر ملكي فرش زير پاست عمري است چون گدا به در خانه ي تواييم تو شمع خانه و همه پروانه ي تواييم آقا مريض عشق توام سوز و تب بده از باغ نخل هاي قشنگت رطب بده مي خواهمت كه باز مسلمان كني مرا از اصفهان بيايم و سلمان كني مرا من را ذبيح عشق خودت كن كه چاره نيست «دركار خيرحاجت هيچ استخاره نيست» آقا نگاه سمت ضريح تو سوي چشم هرچيزگفته اي به من آقا به روي چشم ايوان رواق صحن و سراي تو ديدني است وصف كمال فاطمه از تو شنيدني است او فاطمه است ام ابيها كنار تو او در مدينه است ولي در جوار تو صد دانه شد دلم زحسادت به آن گدا* وقتي انار را تو نمودي به او عطا شاعر كنار تاك ضريح تو بيقرار يعني براي خوردن آن دانه ي انار... من را زباغ حب علي در قفس نكش اي دل بدون حب علي يك نفس نكش روزي خدا نوشت كه شاه جهان شوي تو خواستي كه حاكم دلهايمان شوي بدبخت آن كسي كه به دنياست دشمنت چون كافرخداي تعالي است دشمنت من يا علي بگويم و يا قل هُوَ الاَحَد مولا گرفت دست مرا يا علي مدد 🔶 سید حمید داودی نسب @twiita