رشید چنتا شرط برای ازدواج داشت، اولين شرطش اين بود كه من اجازه بدهم که به عهدی كه سالها پيش با دوستانش بسته عمل کند و كليه‌اش را ببخشد. دومين شرطش هم سفر به لبنان برای مجاهدت بود. وقتی به اين شرطش رسيد با تعجب گفتم مگر هنوز جنگ داريم؟ گفت: بله هست فلسطين همچنان در جنگ هست سومين در‌خواست ايشان هم دعا برای شهادت بود. همون جوری كه عبدالرشيد گفته بود نبودن‌هاش بيشتر از بودن‌هاش شد. تو مدتی که با هم زندگی میکردیم همه شرط هاش محقق شد. عبدالرشيد وقتی میخواست کلیه اش را هدیه کند، به دكتر گفته بود بهترين كليه‌ام را اهدا كنيد. "شهید عبدالرشید رشوند" @twiita