💝💝💝به مناسبت 💝💝سالروز ورود آزادگان به میهن 💝از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند: در اردوگاه شما را شڪنجه‌تان می‌ڪنند یا نه ؟ همه به آقا سید نگاه ڪردند ولی آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شڪنجه می‌کنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید . آقا سید باز هم حرفی نزد. پس شما را شڪنجه نمی‌ڪنند؟ آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت . نوشتند اینجا خبری از شڪنجه نیست . افسر عراقی ڪه فرمانده اردوگاه بود ، آقای ابوترابی را برد تو اتاق خودش گفت : تو بیشتر از همه ڪتڪ خوردی ، چرا به اینها چیزی نگفتی ؟ آقای ابوترابی برگشت فرمود : ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم ، آنها ڪافر هستند دو تا مسلمان هیچ وقت شڪایت پیش ڪفار نمی‌برند فرمانده اردوگاه ڪلاه نظامی ڪه سرش بود را محڪم به زمین ڪوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد می گفت شما الحق سربازان خمینی هستید . روایتهایی در مورد سید آزادگان " حاج آقای ابوترابی"