🔻
سلبریتی یعنی ...
🖋 مهدی جمشیدی
۱. در این چند روز، بخشی از کسانیکه "سلبریتی" خوانده میشوند، چها که نکردند؛ هرچه توانستند در "آتش کجروایتها" دمیدند و آنچنان را آنچنانتر نشان دادند تا مبادا از قافلۀ "اصحابِ دروغ و سیاهنمایی" عقب بمانند. اعلام وفاداری کردند به جبهۀ رسانهای دشمن. "حرف دشمن" را تکرار کردند و به او "گرا" دادند که چه نقاطی را در چه زمانی بزند. چونان مار خوش خطوخال در آستین وطن هستند.
۲. "سلبریتی"! با خواندن این لفظ، چه چیزی در ذهن نقش میبندد؟! دربارۀ چه کسانی سخن میگوییم؟! نوکیسههای بیریشه. تازه به دوران رسیدههای بیاصالت. آنان که سخت تشنۀ "دیدهشدن" هستند. آری، محتاج "نگاههای ما" هستند، بلکه "نان"شان در تعلّق و تداومِ نگاه ماست. در حقیقت، ما از آنها سلبریتی ساختهایم و برای آنها اعتبار بافتهایم. میخواهند "اشرافیگری"شان را در چشم ما فرو ببرند؛ لذّت میبرند از "خویشبیانی" و "بهچشمآمدن". میل به "شهرت" همین است. ضلعی از "جاهطلبی" است؛ اینکه از نظر اجتماعی و در دیدۀ مردم، بزرگ و سرشناس به شمار بیایند. اینان هنر "بهرخکشیدن خود" را دارند؛ آن هم نه فضایلشان را، که فضیلتی ندارند. میخواهند همۀ لایههای زندگیشان دیده شود: خانهاشان، وسایل زندگیشان، جشن تولّدشان، سفرهای خارجیشان، شوهرشان، زنشان، لباسشان، ظاهرشان، آرایششان، چهرهشان، موی سرشان، سگشان، و حتّی هندسه و حجمِ اندامهای دستکاریشدهشان... . آخر، چیز دیگری ندارند! داشتههایشان همینهاست! و به خاطر همینها هم سلبریتی شدهاند. سلبریتیها، فقیرین انسانها هستند؛ چه از نظر احتیاج به دیگران، و چه از نظر بیچیزی و ضعف درونی. بیمایه و پُرمدّعا. سطحی و مغرور. بیاندیشه و حرّاف.
۳. به زندگی و هویّتشان نگاه کنید: میشود "چشمان زیبا" داشت و در عین حال، یک "احمق تمامعیار" بود! میشود فقط "خوشپوش" بود و امّا "بیاخلاق" و "خودخواه"! میشود "ثروتمند" و "مرفه" بود و امّا "بیمعرفت" و "نادان"! جز این است؟! آن یکی که فقط به خاطر رنگ چشمش وارد سینما شده، گمان میکند نصیبی از هنر برده است! دیگری که قلّۀ تواناییاش بازی با توپ است، متوهم شده که عقل کّل است و میتواند دربارۀ حقایق، اظهارنظر کند! و آن دیگری که از حضور در تلویزیون به شهرت دست یافته، دیگر خدا را هم بنده نیست و به عالم و آدم، فخر میفروشد! از رقمزدن یک زندگیِ شخصیِ ساده و طبیعی، عاجز هستند؛ کاری از تودۀ مردمِ بیادّعا ساخته است!
۴. مشغلۀ اینان، "اشرافیگری" و "سگبازی" و "خودشیفتگی" و "خودنمایی" و ... هست. دستکم ما خویش را بازیچۀ زندگی سطحی و بیمایۀ اینان نکنیم و نردبان جاهطلبی و پولپرستیشان نشویم: به جهنم که فلان سلبریتی به سفر خارج از کشور رفته... به جهنم که ازدواج کرده یا جدا شده... به جهنم که همسرش کیست... به جهنم که چه پوشیده و چه آرایشی دارد... به جهنم که چه نظری داده و چه گفته... به جهنم که کشف حجاب کرده است... . این جماعت مذبذب و هرهریمسلک، هر روز رو به قبلهای دارند و بندۀ خدایی هستند. تابع جهت وزرش باد هستند! بادبانهای منفعتشان، همیشه باز و در انتظار شکار است. به خدا که اینان لایق "توجّه" و "اعتنا"ی ما نیستند. وقتی نزدیکشان میشوی، تازه درمییابی که هیچ ندارند جز "نقاط ضعفِ پنهان نگاه داشتهشده"... میان "بود" و "نمود" اینان، فاصله و زاویه، بسیار هست. به همین دلیل است که حتّی کسانی از خودشان، خودشان را تحمّل نمیکنند و جز در ظاهر، به یکدیگر لبخند نمیزنند. از درون پوسیدهاند و ظاهرآرایی میکنند. به صورت پرداختهاند و سیرت را باختهاند. "زندگیهای سیاه" امّا "بازنماییهای سفید" در "رسانههای زرد" برای "مخاطبان بیرنگ" ... بیش از این فریبِ بازیهای رواییِ رسانههای عوامپسند را نخوریم...
۵. میخواهند "منطقِ زیباییشناسانۀ" ما را دگرگون کنند تا خود در صدر بنشینند و تفاخر و تکبّر بورزند. زیبایی در "سادهزیستی" و "قناعت" و "زهد" است، نه در "تجمّل" و "اسراف" و "اشرافیگری". زیبایی در "ایمان" و "خلوص" و "پارسایی" است، نه در "جامۀ شاهانه" و "شهرت" و "کثرت هواداران". زیبایی در "نجابت" و "عفت" و "پوشیدگی" است، نه در "ولنگاری" و "برهنگی" و "گیسوی عیان". زیبایی در "لطافت روح" و "محبّت انسانی" و "قلب زلال" است، نه در "بینیِ عملشده" و "لبانِ فربه" و "پوستِ صیقلخورده". زیبایی در "غیرت" و "مردانگی" و "مروّت" است، نه در "بیناموسی" و "بیرگی" و "اباحهگری".
۶. شاید محتاج تلنگر و تنبّه نباشد که سخن من دربارۀ "فضای غالب" است و نه "همه". همه، اینگونه نیستند، ولی فضای غالب، اینگونه است. سرشت و ذاتِ سلبریتیمآبی اینچنین است و اندک هستند کسانیکه به آلودگیهای مشمئزکنندۀ آن آغشته نشده باشند.
http://eitaa.com/ur_sep_farhanghian_bsij