📌 آیه و سایه
(سلسله داستانهای کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی»)
درس سوم: سوم: زندگی را نقاشی کنیم ۲
مادرش در همان سالها از دنیا رفت.
مندلیف در جوانی گرفتار بیماری شدید سل شد و برای مقابله با این همه مشکلات، به تلاشها و مطالعاتش «ایمان» داشت. برای رسیدن به اهداف بلندی که در زندگی داشت شبانهروزی تلاش میکرد. ایمان او به مقصد و هدفش و به تلاش و کوشش موجب موفقیت او شد.
سایه که امروز حال و روز بهتری از دیروز داشت پرسید: خانم، همه این صد و هجده تا عناصر را مندلیف خودش کشف کرده؟
خانم بحرینی جواب داد نه خیلی از اینها قبل از او کشف شده بود هنر مندلیف «طبقهبندی» عناصر بود. یعنی او توانست که عناصر مختلف و متشتت را دسته بندی و طبقه بندی کند و مطالعه عناصر را آسانتر سازد، زیرا عنصرهایی که در یک طبقه قرار میگیرند، خواص مشابهی دارند.
خانم ادامه داد که اصلا ذهن ما آدمها به دنبال دستهبندی و طبقهبندی اشیا و کالاهای زندگی است. مثلاً خانم رضوی، مدیر مدرسه با دستهبندی دانشآموزان در قالب کلاسها و گروهها، نظم را در مدرسه ایجاد میکنه.
کار مهم مندلیف این طبقه بندی عناصر است همانطور که توی زندگیاش توانست اهداف و کارهای خودش را درست طبقهبندی کند و بهترینها رو انتخاب کنه و مشکلات و سختیها او را پا در نیاورد.
خلاصه هر کدام از ما به این دستهبندی و طبقهبندی کردن هدفها، کارها، برنامهها نیاز داریم.
زنگ کلاس خورد. خانم بحرینی از کلاس خارج شد.
بچهها بیرون میرفتند سایه آمد کنارم. بهش گفتم: امروز، زرنگ شدی، پرسشهای سخت سخت میپرسی.
گفت: ما اینیم دیگه.
⏹ پرده سوم: زندگی یک تابلوی نقاشی است
با هم از کلاس بیرون میرفتیم که دیدم دوباره بچهها دور تابلوهای نقاشی جمع شدهاند. به سایه گفتم: راسته اینها مال خانم نیکوکلام است.
گفت: نمیدونم، شایدهم باشه؛ چون خانم خیلی باسلیقه است.
به سایه گفتم: حالا که امروزخیلی فیلسوف شدی، بیا بریم اون تابلوی «چراغ شهر» را ببینیم ونظرت رو بده. نمیدونم چرا مردم به آن چراغ واقعی توی شهر توجهی ندارند وسراغ چراغهای دیگر هستند.
سایه به شوخی وخنده گفت: شاید طبقهبندی عناصر مندلیف رو بهشون میگفتند اینطوری اشتباه نمیکردند.
به تابلو که رسیدیم، داشتم برای سایه توضیح میدادم. دیدم خیلی دورم آروم شده، پشت سرم راکه نگاه کردم دیدم خانم فتاحی و خانم نیکوبیان دارند به حرفهام گوش میدهند.
خجالت کشیدم و خودم رو کنار کشیدم، خانم فتاحی گفت: خیلی خوب، ادامه بده ببینم.
معذرت خواهی کردم.
سایه رو کرد به خانم نیکوبیان و گفت: این نقاشیها رو شما کشیدید؟
خانم گفت: من کشیدم اما برخی از ایدهها مال خانم فتاحی است. گاهی ایشون یک پیشنهادی رو مطرح میکنه و من روی آن کار میکنم.
سایه: خانم ای کاش یه وقتی بذارید و معنای هر کدوم رو برای ما توضیح بدید چون خیلی مفهومیه و خیلی معنادار هستند.
خانم فتاحی رو به من و سایه کرد و گفت: میدونید چرا امروز تابلوها رو اینجا گذاشتیم؟
با هم گفتیم: نه خانم.
خانم گفت: اینها ادامه همون بحث دیروزه که با هم داشتیم.
فکر کردم که مسئله دیروز سایه، مسئله همه بچههاست از خانم نیکوکلام خواستم تا این تابلوها رو امروز به بچهها نشون بدیم تا بهتر «معنای زندگی» رو درک کنند. چون ما کمتر درباره زندگی فکر میکنیم و دربارش مطالعه میکنیم. خیلی از ما، مسیر زندگیمون رو باتقلید از پدرومادر و اطرافیانمون انتخاب کردهایم و یا رسانهها برای ما ساختهاند.
این نگاه تقلیدی و غیرآگاهانه وکورکورانه، با تعصب و جانبداری و کوته بینی همراه است و واقعیت فقط اونی است که میبینم و یا برایمان گفتهاند.
توی این شرایط نمیتونیم واقعیتها رو درست ببینیم، حتی همان چیزهایی رو هم که داریم ارزشون رو نمیدونیم و جای دیگری دنبالشون میگردیم.
زندگی زمانی ارزشمند میشود که با آگاهی ودرک وشعور همراه باشه. افقهای بلند و قلههای زندگی رو اگر شناختیم اون وقت ارزش داراییهای خودمون روهم میشناسیم.
برای حرکت وزندگی بهتر، لازمه به خود زندگی فکر کنیم، قلههای زندگی رو ببینیم، مسیرهای مختلف زندگی کردن وبهترین مسیر را بشناسیم و هنرمندانه آن را بسازیم.
برای تفکر کردن، زبان هنر، بسیار گویا است و سریعالانتقال است یعنی یک مطلب مهم و پیچیده رو به خوبی انتقال میده و ما رو به فکر کردن وا میدارد.
مثل همین نقاشیهای قشنگ و زیبای خانم نیکوبیان.
تابلوهایی که هر کدام یک معنای تازهای را برای فکر کردن با لذت در اختیار ما قرار میده.
خانم نیکوبیان که به حرفها خیلی خوب گوش میکرد در تکمیل حرفهای خانم فتاحی یک نکته مهم گفت:
زندگی هر کدام از ما یک تابلوی نقاشی است و هر کدام از ما نقاش آن هستیم. دیگران فقط نقاشی ما را میبینند و قضاوت میکنند.
🛑 پایان
✍سید مهدی موسوی
دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳
┄══•ஜ📖ஜ•══┄
❇️
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/usul121/1814