❌ نگذارید هنجارشکنی بی هزینه بماند!
🔸 روز گذشته در جریان بازی پرسپولیس تهران - نساجی مازندران، بین مهدی ترابی و احمد موسوی بگومگویی شکل گرفت که داور بازی به احمدموسوی کارت زرد داد و مهدی ترابی را از زمبن بازی اخراج کرد.
شواهد نشان میدهد موسوی بازیکن نساجی که در همراهی با اغتشاشات اخیر نیز بی حاشیه نبوده و با انجام مصاحبه هایی مسئله دار سعی در موج سواری و مطرح کردن خود دارد، آغازکننده این درگیری بوده و به ترابی به دلیل اعتقاداتش توهین زشتی انجام میدهد.
در جریان این حادثه، در وهله اول انتظار میرفت داور بازی به جای کارت زرد به موسوی کارت قرمز میداد و با او با قاطعیت برخورد می کرد که با کمال تاسف برعکس عمل کرد.
مهدی ترابی بازیکنی سربه زیر و موُدب و با اخلاق است که همه او را به دور بودن از حاشیه ها می شناسند ولی اینکه در جریان ابن بازی اینگونه عصبانی می شود که تا کنون سابقه نداشته جای تامل و بررسی دارد.
اتفاق بازی روز گذشته شاید خیلیها را به یاد فینال جام جهانی 2006 بین فرانسه و ایتالیا انداخت که ماتراتزی بازیکن ایتالیائی با انجام یک توهین زشت به زین الدین زیدان بازیکن مسلمان فرانسوی که فوتبالیست بسیار کم حاشیهای بود، کاری کرد که او در آخرین بازی فوتبالیاش با فرد توهین کننده به اعتقاداتش برخورد فیزیکی کرد و از زمین بازی اخراج شد و آن درگیری تاریخی در فینال جام جهانی به وجودآمد.
متاسفانه هنجارشکنی توسط ورزشکاران و بازیگران و... در کشور به رویه ای عادی در تبدیل شده و فرد هتاک وهنجارشکن هیچ هزینه ای بابت رفتارهایش نمی پردازد.
در هیچ کجای دنیا با اینگونه رفتارها که یک نمونه اش را روز گذشته شاهد بودیم، اینگونه مماشات نمیشود؛ اما متاسفانه و در ادامه وادادگی مسئولین مربوطه در برخورد با هنجارشکنی ها، باز هم این مماشات صورت گرفت و به جای موسوی، ترابی از زمین بازی اخراج شد.
در عصر جوگیری برخی چهرههای مطرح فوتبالی، موسوی هم به دنبال این است که از این جریان عقب نماند تا اینگونه خودش را مطرح کند. توهین او به ترابی اتفاقی غیرقابل گذشت است و انتظار میرود فدراسیون فوتبال واکنشی مناسب و در حد این اتفاق داشته باشد و این واکنش میتواند محرومیت سنگین موسوی باشد تا بعد از این کسی جرئت توهین به اعتقادات ترابی و ترابی ها را نداشته باشد.
شاید در خاتمه این نوشته، نقل این حکایت از گلستان سعدی بی مناسبت نباشد که نوشته است:
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او بر کنند و از ده به در کنند. مسکین برهنه به سرما همیرفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشادهاند و سنگ را بسته!
🌠 نشانى كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ایتا و سروش:
🚩
@vaghtesahar