روایتی از پیشدرآمد
#برجام
📌مذاکره محرمانه ایران و آمریکا در عمان، چگونه کلید خورد؟
📝روایت محمود احمدینژاد در جمع مردم لامرد/ 9 اسفند 1397
🔸سال آخر [دولت دهم] بود این ها (آمریکاییها) آمده بودند فشار آوردند، یک عده هم در داخل دست و پا را بستند و کارشکنی کردند، بازار کمی بهم ریخت. از آن طرف آمریکایی ها واسطه فرستادند که بیایید
#مذاکره کنیم! عده ای هم از اینجا راه افتادند که برویم مذاکره کنیم. دبیرخانه ی [شورای] امنیت ملی به من نامه نوشت «ما می خواهیم برویم در فلان کشور با آمریکایی ها مذاکره کنیم.»
🔹من زیر آن نامه نوشتم «اصل مذاکره خوب است ولی در این شرایط که آمریکایی ها خیال می کنند دست بالا را دارند اگر مذاکره کنیم، باید امتیاز دهیم. ما چند تا برنامه اقتصادی داریم [اگر] فلان قوه و فلان گروه و... دخالت نکنند، تا ما [بتوانیم] این ها را شش ماهه پیاده کنیم وضع اقتصاد بهتر می شود. [بعد] در شرایط برابر برویم [با اروپا و آمریکا] مذاکره کنیم.»
🔸یک جلسه برپا شد، همه ی مسئولان ارشد کشور [و نظام حاضر] بودند. باز [دبیر شورای امنیت و دیگر حضار برای مذاکره با آمریکا] اصرار کردند. [همان متن هامش نامه درخواست مذاکره دبیر شورای امنیت را تکرار کردم] و یک جمله هم اضافه کردم، گفتم «موافقم از کسی نمی ترسم»
🔹 [در سال آخر هم در نیویورک در گفتگو با رسان های آمریکایی خطاب به رئیس جمهور وقت آمریکا] گفتم «آقای اوباما بیا در صحن سازمان ملل حرف بزنیم که همه دنیا [ماجرا را] بفهمند! جلوی بشریت حرف بزنیم!»؛ آن مناظره [در سال 88 را] یادتان است؟ به من گفت «دروغ گفتی» گفتم «دروغ کار آدم ترسو است.» گفتم «آقای فلانی من ترسو هستم؟» گفت «نه تو خیلی شجاعی از کسی نمی ترسی!»
🔸در همان جلسه [در حضور مسئولان ارشد نظام] گفتم و جمله ای اضافه کردم: «عزیزان من! وقت برای مذاکره هست، شش ماه فرصت داریم این مشکلات حل کنیم بعد بروید مذاکره کنید. برای اینکه بدانید این طرح ها موفقیت آمیز است زن و بچه مرا ببرید گروگان باشد اگر موفقیت آمیز نبود من و زن و بچه ام را اعدام کنید! دیگر از این بالاتر تصمیمی وجود دارد؟؟ من که ملک و چکی ندارم بگذارم، خودم و زن و بچه ام را [گرو] گذاشتم.
🔹ما کار را تمام کرده بودیم. در خیمه آخر بودیم که عده ای در داخل جمع شدند نگذاشتند کار را تمام کنیم.
#نظام #برجام
🇮🇷 آدرس كانال وقت سحر در پيام رسان هاى ايرانى:
eitaa.com/vaghtesahar
sapp.ir/vaghtesahar