نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد، در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد. همیشه می گفت: ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم. "شهید محمودرضا بیضایی" @Vajebefaramushshode