🔶️قسمت سوم بررسی اختلاف بین فلاسفه و متکلمان در مسئله اعاده معدوم از آنجا که بیشتر متکلمان اهل سنت، معاد را از مصادیق بازگرداندن معدوم می‌شمردند، انکار آن را به منزله انکار معاد می‌دانستند. از این رو اختلافات تندی بین فلاسفه و متکلمان در این باب در گرفت. غزالی فصلی از تهافت الفلاسفه را به رد نظر فلاسفه درباره اعاده معدوم و معاد جسمانی اختصاص داده است. آنچه وی به فلاسفه نسبت می‌دهد، انکار معاد جسمانی و تأویل ثواب و عقاب اخروی به لذت و الم روحانی است.علامه مجلسی نیز گفته است: «‌و واجب است معتقد باشی به اینکه خداوند تعالی در روز قیامت همه مردم را زنده می‌کند و ارواحشان را به بدن اولیه خودشان باز می‌گرداند.... و به شبهات حکما که میگویند اعاده معدوم ممکن نیست، و به تأویلات آنها که معاد جسمانی را تأویل به معاد روحانی میکنند، توجه مکن.‌»  آیت الله جعفر سبحانی معتقد است مقصود متکلمان از اعاده معدوم همان اعاده معدوم محال که فلاسفه آن را محال می‌شمرند نیست. بلکه مقصود آنان از اعاده، کاربردی عرفی است، به این معنا که بتوان گفت این موجود جدید، همان موجود قبلی است؛ و هرگز عینیت عقلی و یا بازگشت زمانی که شیء در آن ظرف بوده، مورد نظر آنها نیست. دلیل این سخن آن است که آنان با امکان بخشیدن به مساله اعاده معدوم، در صدد اثبات معاد جسمانی انسان‌ها هستند. و پیداست که معاد انسان در روز قیامت، به معنای بازگشت زمان دنیا در روز رستاخیز نیست، و اگر تنها خود انسان بازگردد هر چند زمان تحققش باز نگردد، معاد جسمانی تحقق می‌پذیرد. نکته دیگر اینکه با وجود انتقاد متکلمان، باید توجه داشت که فلاسفه هرگز منکر معاد جسمانی نبوده‌اند. اگرچه در تبیین کامل آن نیز چندان توفیقی نداشته‌اند. آنان به این دلیل که اعاده معدوم را ناممکن می‌شمردند، معاد جسمانی را به گونه‌ای متفاوت با متکلمان تفسیر کرده‌اند. ابن رشد در تهافت التهافت ضمن دفاع از عقاید دینی فلاسفۀ مسلمان، باقی بودن نفس را لازمۀ اصل معاد می‌شمارد. وی تأکید می‌کند که مقصود از اعاده باید ایجاد «‌مثل‌» این اجسام باشد، نه عین آنها، زیرا معدوم عیناً اعاده پذیر نیست. پس جسمی که اعاده می‌شود، با جسم پیشین وحدت نوعی دارد، نه وحدت عددی. بازگشت نفس به جسم دیگر متضمن امر محالی نیست که قول به اعاده عین اجسام با آن روبه روست. به طور خلاصه، از دیدگاه فلاسفه، مرگ آدمی و پایان این جهان هرگز به معنی معدوم شدن نیست تا نیاز به اعاده و بازگرداندن آن وجود داشته باشد. بلکه مرگ نوعی انتقال، و استکمال است. فیلسوفان مسلمان تاکید دارند که هویت انسان به نفس و روح اوست و نه جسم و بدن؛ و نفس با مرگ نابود نمی‌شود؛ بلکه این بدن است که می‌پوسد و از بین می‌رود. و چون روح اساسا معدوم نمی‌شود نسبتی با اعاده معدوم نخواهد داشت. پایان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️@valiasrk