هدایت شده از بانوی طلبه
حاج سید نصرالله مستنبط به نقل از «کشف اللئالى‏» اینگونه ذکر مى‏ کند: روزى گروهى از شیعیان وارد مدینه ‏شدند تا سوال هاى خود را از امام موسى علیه السلام بپرسند. کاروان پس از ورود به مدینه به ‏سوى خانه امام راه افتادند به این امید که هم سوالات خود را بپرسند و هم دیدار حضرت نصیبشان شود. هر چه نزدیک تر مى ‏شدند، شوق دیدار افزون تر مى ‏شد؛ تا اینکه ‏جلوى در خانه حضرت رسیدند دختری هشت یا نه ساله سوال ها را از آنان گرفت و با دقت تمام پاسخ یکایک نامه ‏ها را نوشت و نامه‏ ها را دوباره به ‏آنان بازگرداند. سوال ها این قدر پیچیده ‏بود که ما نزد امام کاظم آوردیم. در لحظات اولیه برخورد با امام ‏داستان خود را با شور و شادى تمام بازگو کردند و دست خط دخترک را هم نشان ‏دادند. امام تا نامه را گشود، سیمایش از شادى شکفته شد. لبخند ملیحى بر لبانش ‏نقش بست، صورتش را به سوى شیعیانش را برگرداند و با همان لبخند آسمانى سه ‏بار فرمود: «فداها ابوها»پدرش به فدایش. 📍اولین کانال تخصصی 👇 ╭══💜═════ღ❦ღ══╮ https://eitaa.com/joinchat/3803251222C58e94c7b49 ╰══ღ❦ღ═════💜══╯