🌷به یاد شهید هاشم صفی الدین 💔داغی دیگر... صبحی دوباره با غمی جانکاه سر زد داغی دگر بر جانمان از نو شرر زد خط خبرها باز در خون غوطه ور شد آتش به جان دوستان بازاین خبر زد دل کند مردی دیگر از دلتنگی خاک باجان قدم درجاده ی سرخ سفر زد تیر ترور بر قلب پاک عاشقی خورد ما را دوباره زخمی از غم بر جگر زد در خاکمان یک باغ سروِ تازه رویید هر جا ستم برقامت سروی تبر زد یک لشکراز مردان راه عشق برخاست هر جا که از ما دشمن ما یک نفر زد سودِ شهادت رابه ما بخشید،دشمن هرجا به فکر خامِ خود بر ما ضرر زد در راهِ نصرالله یارِ دیگری رفت.. سیدصفی الدین بسوی دوست پرزد یک یک اگر ما رابه مسلخ سر بِبُرند کی جان ما از بیمِ اهریمن بلرزد؟ ما مرد میدانیم وعزم ما به میدان تفسیر شد با آنچه از سنوار سر زد درگوشه ی مقتل به آهِ خویش فریاد درگوشهای مردمی از عمد،کَر زد فریاد زد:وقت است برخیزید ازخواب دیوِ ستم آتش به جانِ برگ و بر زد تا چند دنبالِ دلیل بی خیالی؟ تا چند باید حرف،با اما،اگر زد؟ آخر به پایان میرسد این شام و آید این مژده که:آزادگان خورشید سرزد 🔹شعراز:احمد رفیعی ✅ @vaslekhooban