🔷همکلاسی ها ، دور و بر رفیقشون رو گرفته بودند. قرار بود جایی رو به اونها نشون بده. یه راست اومد کنار مزاری ایستاد و گفت: بابابزرگمه، خیلی وقته که شهید شده،من نوه شم... بچه ها، بابا بزرگمو خیلی دوستش دارم... با افتخار صحبت می کرد. بچه ها از این که ، دوست همکلاسیشون نوه ی یک شهیده ، خوشحال بودند کنارش ایستادند و عکس یادگاری گرفتند... ✅ @vaslekhooban