🔸حباب خودرو به سانتافه گفتا شبی یک پراید که دقت نما خوب با لنز واید رُخ رَخش این جاده‌ها را ببین همه زیر چرخ من است این زمین بُود جان این مردمان دست من برو اجنبی دیگر از این وطن بدو گفت سانتافه با خیرگی الهی بِتِرکی به یکبارگی گرفتی چرا جان ملت به مشت؟ مرا که همین طنز تلخ تو کشت شعارت شده: «سایپا مطمئن» به جز «زه» چه داری مگر آپشن؟ بچرخید دور خودش با ادا ز سانروفش آمد سپس این ندا: «بشو از تماشای من رگ به رگ ببین سنسور و هشت تا ایربگ نباشم شبیه تو محتاج هُل شود سرعتم با کروز، کنترل» پرایدِ برآشفته زین اتفاق به ناگاه بنمود روشن چراغ دوتا بوق ممتد به سانتافه داد که البته درجا زهش هم فتاد به سمتش خودش را خرامان کشید سپس ناگهان قفل فرمان کشید بدو گفت می‌خواهی ارزان شوی؟ رقیب وانت‌بار و نیسان شوی گمان کرده‌ای می‌نشینم؟ زکی! که بی‌تعرفه گردی و مفتکی اراده کنم لحظه‌ی واردات سه تای خودت را دهی مالیات هلال احمر و مجلس و سایرین بر سهم‌خواهی ز تو در کمین بگفتا چنین سانتافه به وی نکن جان جدت چنین، عکّه هی خودم نسخه فِیس لیفت توام ولو اندکی کرده فیسم، ورم مبادا بسازی ز خودرو حباب به پیکان قسم دادمت، خوش‌رکاب! ✍زهرا فرقانی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷