🔸
عطر بهار
می رسد عطر نوبهار از راه
دشت و صحرا شده تماشایی
سنگ فرش حیاط را مادر
آب و جارو نموده تنهایی
سبزه و سیب و سکه و قرآن
سنجد و سیر و سرکه و ماهی
سر سفره کنار هم چیده
همه را خواهرم به زیبایی
از سر کار تازه برگشته
توی دستش سفارش مادر
مادرم می رود به استقبال
از پدر با دو استکان چایی
تا که رد می شوم سریع و زود
می زند دم به دم به من چشمک
میزی از تخمه، پسته و آجیل
که شده چیده در پذیرایی
پدرم گوشه ای به آرامی
توی دستش گرفته قرآن را
زیر لب آیه آیه می خواند
با چه صوت رسا و گیرایی
همه جمعیم دور یک سفره
وقت تحویل سال نزدیک است
آرزو می کند پدر باشد
سال نو، سالی خوب و رویایی
سال نو سال خنده باشد کاش
سال پایان غیبت منجی
مثل ما هر فرشته آمین گفت
با دلی بیقرار و دریایی
✍️ امین بهاری زاده
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله:
ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا:
eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام:
t.me/vatanz_ir 🇮🇷