وطنز
🔸در باب اجاره‌بهاهای سنگین پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‌کند خانه‌ای که نیست را خانه‌تکانی می‌کند
🔸حافظ خوش‌نشین دوش از مسجد سوی میخانه آمد میر ما گفت از مستاجری کم کم در آمد پیر ما تا که بعد از ظهر شد روز کرایه دادنم هالک را آورده با خود بابت تاخیر ما! روز اول داشتیم ما داستان‌های عجیب مانده تنها خوش‌نشینی‌هاش در تصویر ما گفت اول دیش، گفتم که ندارد راه؟! چشم این تقیه بوده لابد در دل تقدیر ما! دور بچه خط بکش، ایضا به دور میهمان کارمان گریه‌ست از این موجر درگیر ما گفتم الان بچه تا دنیا بیاید رفته او سمت عقبی، این دعا شد بهترین تدبیر ما خواب دیدم قهوه می‌آید ز شیر آب و بعد ابن سیرین گفت از اقبال رنگ قیر ما گفتمش شاخ نباتم! وقت هجران آمده یا برو دِه یا نشو دلخور از این تغییر ما خانه‌ها را ساخته چون عشق شهرک‌ داشت او ما که ممنونیم از آن دولت پیگیر ما! سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت با تسلسل بوده از روز ازل توفیر ما! ✍ مرضیه قاسمعلی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷