چنین گفت رستم به اسفندیار
سرت را از آن ماسماسک در بیار
کنون وقت رزم است ای مه جبین !
ز تبلت برون آی و با ما نِشین
تو را با اینستا چه کار ای پسر؟
برو یک کُله خود محکم بخر
چه تبلیغ کردی؟ کرم پودر؟ هان؟
چرا موی مش کردهای بچه جان؟
نگه کرد رستم بر آن لات غد
روی تبلتش کوفت با گرز خود
برآشفت و گفتش چه کردی مشنگ؟
توی لایو من بوده صدتا پلنگ !
تو دادی همه زحمتم را هدر
بُدم فالوئینگ هزاران نفر !
بر او راست خم کرد و چپ کرد راست
و گفتش که له میشوی مثل ماست
تمرگیدی و رفته دیو سفید
شده کیسهی بوکس گردآفرید
برو رزم میکن مگو چیست رزم
و یا ابرو بردار و رو سوی بزم
✍مرضیه قاسمعلی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔
بله 🇮🇷
ایتا 🇮🇷
تلگرام 🇮🇷