🔸
نگو خدمت
شده خواب و خوراک وی پریشان
تمام فکر و ذکرش مستمندان
شنیدم در هیاهو ناگهان گفت
صدایی از درونش، آی وجدان!!!
کک خدمت به مردم را ندیدی؟
که بیرحمانه افتاده به تنبان!
چگونه خواب میآید به چشمت
در این سرگشتگی نسل انسان
نمیخواهد ببیند کشورش را
میان رنج و ویرانی و بحران
کنون میخواهد از آن اعتبارش
به ناچار آورد در بین میدان
برای این همه احساس تکلیف
برای اعتلای نام ایران
تو با این مرد خدمتکار ملت
چه میدانی چه کرده درد هجران
که در این راستا ناچار باید
بتازد دخترش تا انگلستان
سپس با یک مجوز باز گردد
برای واردات کود حیوان
حساب ویژهای هم باز کرده
به روی دوستانش در لواسان
به محض اینکه یک پستی بگیرد
دهاتش میشود هم قیمت جان
دو تا بیاموِ و یک بنز دودی
به سرعت مینشیند جای پیکان
نمیدانم چرا این بار از طنز
چگالی رفته چون یوسف ز کنعان
طرف خارست، خرزهره است، تیغ است
مداوم میدهد قول گلستان
گلی گم کرده هی میجوید او را
تمام بوستان را کرده ویران
غیابی سیکلُم و دیپلُم گرفته
و دائم نسخه میپیچد، بپیچان!
نگو خدمت، که این واژه کلیشه است
نخندان چال میافتد زنخدان
تو که تا دکمهی کولر نرفتی
خزر را میکشانی تا بیابان؟
چه کاری میکنی با ارز و خودرو؟
چه میخواهی کنی با رانت سیمان؟
بیا و لطف کن در خانه بنشین
شبیه کاکتوس در بین گلدان
اگر که آنِ خدمت را نداری
به اهلش واگذار این بار... سکّان!
✍️ میثم حسینی
#انتخابات
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔
بله 🇮🇷
ایتا 🇮🇷
تلگرام 🇮🇷