سیدعبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان(عجل الله) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند:«سید عبدالکریم،کفش من نیاز به تعمیر دارد،برایم پینه می زنی؟» سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، اگر الان مشغول پینه زدن کفش های شما بشوم، به قولم نمیتوانم عمل کنم. آقاجان نوکرتم اجازه بدهید به قولی که داده ام عمل بکنم بعدا… پس از دقایقی دوباره حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟» سیدعبدالکریم می گوید: آقاجان! قربان تان بشم خدمت تان که عرض کردم، من قول داده ام… وقتی حضرت خواسته شان را برای سومین مرتبه تکرار کردن، سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت:قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید “کفش مرا پینه می زنی” داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید! حضرت شروع کردند به خندیدن و فرمودند:« آفرین! خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی. ما شمارا برای خودمان نمی خواهیم، برای خدا می خواهیم؛ هرچه بنده تر باشید، ماشمارا بیشتر دوست داریم» 📚کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت سید محسن خرازی @vellayatilife