💠 ۱۳ 💢كلام مادر به اين جا كه رسيد ناگهان برق غريبي در چشمهايش درخشيد! با جديتي بي سابقه اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند كرد، مقابل خودش نشاند و گفت: ببين عباس من! 🌀نسبت تو و فرزندان فاطمه، نسبت برادر با برادر و خواهر نيست. همچنانكه نسبت من با علي، همسرو شوهر نيست. 🌸اين لباس آن قدر بر تن من گشاد بود كه من در آن گم ميشدم اگر دست خدا مرا نمي گرفت. 👈تو مبادا گمان كني ما همسان و همشان اين خانواده‌ایم .اين ها تافته ي جدا بافته اند. خدا به اهل زمين منت گذاشته است كه اين دردانه‌هاي خود را چند صباحي راهي زمين كرده است!!!😍 🌀مبادا پدر را به لفظ خالي پدر صدا كني! مبادا حسن و حسين را برادر خطاب كني!مبادا زينب را خواهر بخواني! آقاي من و بانوي من! اين صميمانه ترين خطاب تو باشد! 👈مبادا پشت سرشان قدمي فرا پيش بگذاري! 👈 مبادا پيش از آن‌ها دست به غذا ببري! 👈 مبادا پيش از آن‌ها آب بنوشي... 👈مبادا پيش از آن ها آب بنوشي... و اكنون مادر... عجبا!اين تصوير اوست در آب يا حسين؟! اين درست همان لحظه اي است كه يك عمر براي رسيدن به آن تلاش كرده است ؛ ✅اين كه در آينه نيز جز تصوير نبيند. 🌀قسمتی از «سقاي آب و ادب» 👈 نوشته‌ی سیدمهدی شجاعی @vellayatilife