سلام اسمم شکوفه است😔
دو سال تمام تلاشمو کردم تا شوهرم تو آزمون دبیری قبول شد و خبرش مثل بمب توو کل فامیل پیچید.هر کی خبر و شنید گفت:خوشبحالتون،هر دوتون معلم شدید...
تا اینکه یه روز شوهرم از مدرسه دیر اومد و گفت عزیزم از این به بعد روزی دوساعت برا بچه ها کلاس جبرانی گذاشتم.
اولش منه ساده باورم شد و کم کم به کاراش شک کردم.تا اینکه یه روز بعد کلاس خودم رفتم دم مدرسه شوهرم و دیدم همه بچه ها از مدرسه تعطیل شدن و اومدن بیرون ولی شوهرم نیومد و در مدرسه رو بست،بعد دوساعت که اومد در و باز کرد یه مرتبه دیدم شوهرم...😭😱❤️🔥
https://eitaa.com/joinchat/3622174875Cc80785f9e5
سرگذشت تلخ و دردناکم و بخونید و عبرت بگیرید👆🔥