اسمم نقره است ۲۴سالمه امروز عروسیمه و حالم چند هفته اس بده و امروز فهمیدم باردارم...اگه کسی میفهمید کل مجلس عروسی رو بهم میزد آخه خانواده دو طرفمون طایفه ای هستن...عکاس منتظر من بود که برم عکس ها رو بگیره ولی توی توالت بودم و همش عوق میزدم...منتظر بودم کبیر بیاد حداقل دلداریم بده ولی خبری نبود...گریم صورتم خداروشکر ضد آب بود وگرنه باید فاتحه صورتمو می‌خوندم،رژمو تمدید کردم و وقتی وارد سالن عکاسی شدم با دیدن شوهرم و دختر خاله اش تو اون وضوع حالم رو بد کرد اصلا ازش انتظار نداشتم خواستم قدمی بردارم که چشمام سیاهی رفت و... https://eitaa.com/joinchat/3434545184Cd37640be33 سرگذشت منه بیچاره رو بخونید🔥👆💔