**مادرم بهم گفت زنداییت زنگ زد و گفت برای برادرش بیان خاستگاری،شوکزده به مامانم نگاه میکردم...گفتم ولی من ازون خوشم نمیاد.مامان هم که انگار خودشم نظرش مثل خودم بود گفت فردا بهشون زنگ میزنم.همون شب دایی و زنداییم شب نشینی اومدند خونمون.
همونموقع مامانم اروم بهش گفته بود جواب اکرم منفیه.زنداییمم نامردی کرد و توی جمع بهم گفت.....😳باورم نمیشد این زنداییم بود این حرفو به من گفت**😰😭....👇
https://eitaa.com/joinchat/2503671939Cb31ebec1d8