- میگفت : وقتۍ میرم سوریہ بھت زنگ بزنم ، بقیہ هم هستن! چجوری بگم دوستٺ دارم؟ بقیه کھ می‌ شنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم!): + به‌حمید گفتم : پشت گوشے بگو یادت باشہ(:♡ خوشش آمده بود پله هارا کہ می رفٺ پایین بلند بلند می گفت : " فرزانہ یادت باشه! " مَن هم لبخند میزدم مۍ گفتم : "یادم هست!"♥️