#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
✡🔥
#تبار_انحراف🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی
🖋 مقالهی سوم؛
#اسلام_و_تروریسم_تاریخی_یهود
قسمت چهارم:
در قسمت اول گفتیم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله از همان نخستین روز تولد شناسایی شد
تیرهای یهود برای جلوگیری از تولد او، همه به خطا رفته بود و آنها برای رسیدن به هدفشان، میبایست محمد صلیاللهعلیهوآله را از میان برمیداشتند.
در مقابل این توطئهها، برای جلوگیری از ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز تلاشهایی صورت گرفت که در ادامه به آنها میپردازیم:
👈 ۱- دوری از محیط مکه (گذشت)
👈 ۲- پاسداری مداوم
رفتار عبدالمطلب نشان میدهد که اهمیت حفاظت از محمد صلیاللهعلیهوآله برایش کاملا روشن بوده است؛ چرا که حتی هنگام جلسات دارالندوة نیز، وی را همراه میبرد و به جای خود مینشاند.
🔹مورخان، سفری برای محمد صلیاللهعلیهوآله و مادرش به مدینه نقل کردهاند که با توجه به دقت و مراقبتهای عبدالمطلب، نمیتوان آن را به آسانی پذیرفت؛ (۲۸) چرا که یثرب، مرکز یهودیان بود و عبدالمطلب از اهمیت این موضوع کاملاً آگاهی داشت.
وی بارها کینه و هجوم یهود به محمد صلیاللهعلیهوآله را دیده بود. از این رو، دور از ذهن است که این فرزند با مادر یا امایمن، بدون حضور عبدالمطلب، به یثرب سفر کنند و آنجا مادر از دنیا برود و ام ایمن کودک را به مکه بازگرداند.
این از پیچیدگی تاریخ است که:
* آیا این سفر واقعیت دارد یا نه؟
* دلیل واقعی مرگ مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآله چه بود؟
* برای چه کاری به مدینه رفته بود؟
* چرا با وجود خطرهای فراوان، کودک را نیز با خود برده بود؟
* آیا مادر در درگیری با یهود، فدایی فرزند شده بود؟
اینها پرسشهایی است که نیازمند بررسی و تحقیق است.
🔹اهمیت حفاظت از نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله در نظر عبدالمطلب، در وصیتنامه او به ابوطالب آشکار میشود.
محمد صلیاللهعلیهوآله هشت ساله بود که مرگ عبدالمطلب فرا رسید.
رسم عرب، وصیت به فرزند بزرگتر است، ولی عبدالمطلب برخلاف این رسم عرب، ابوطالب را وصی خود قرار داد؛ در حالی که او فرزند بزرگتر عبدالمطلب نبود و برادر بزرگترش نیز زنده بود.
پیش از دو سوم وصیتنامه عبدالمطلب، سفارش بر حفاظت از کودک بود و در پایان فرمود:
«اگر به من قول ندهی که از این کودک حفاظت کنی، راحت جان نخواهم داد».
ابوطالب دست پدر را گرفت و قول داد که با جان و مال از محمد صلیاللهعلیهوآله پاسداری کند.
🔹پس از عبدالمطلب، حفاظت از محمد صلیاللهعلیهوآله بر عهده ابوطالب بود.
ایشان برای انجام دادن این وظیفه، چهار سال از تجارت دست کشید؛ تا اینکه قحطی در مکه فشار آورد. با دشوار شدن اوضاع، او باید به تجارت میرفت، ولی نمیتوانست محمد صلیاللهعلیهوآله را در مکه تنها بگذارد.
پس او را با خود برد و در مسیر نیز همواره مراقبش بود.
هنگامیکه کارون به بصری الشام رسید، پیکی از جانب بحیرا بزرگ مدرسه، به استقبال آنان آمد و ایشان را به مهمانی فرا خواند.
چندین سال کاروانها از این مسیر میگذشتند و مسئولان مدرسه توجهی به آنان نداشتند؛ ولی اینبار کاروانیان را به میهمانی فرا خوانده بودند.
همراهیان ابوطالب در حالی که از این دعوت شگفتزده شده بودند، آن را پذیرفتند.
ابوطالب، محمد صلیاللهعلیهوآله را نیز همراه خود به این مهمانی برد، ولی او را دور از بحیرا نشاند
🔹وجود اختلافهای فراوان در نقل داستان بحیرا نشان میدهد که ناقلان آن، به گونهای قصد داشتهاند این داستان را ساده جلوه دهند و آنرا بیاهمیت جلوه دهند.
در حالی که این داستان در کشف دو مطلب، بسیار پرمغز است:
👈 ۱- انتشار اطلاعات مربوط به پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آن روز، و میزان گفتگو در این باره، بسیار فراوان بوده است؛
👈۲- میزان خطر یهود برای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اندازهای بود که بحیرا نیز این مطلب را میدانسته است.
در ابتدای این داستان، نقلهایی افزودهاند تا آنرا از ابتدا به انحراف و ابتذال بکشانند.
نقل میکنند که حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را نزد مالالتجارة گذاردند و رفتند؛
یا میگویند:
هنگامیکه ابوطالب رهسپار تجارت بود، محمد صلیاللهعلیهوآله به او گفت که من یتیم بیکس را در مکه میگذاری و میروی؟
این سخنان درست نیست.
آیا میتوان پذیرفت نوجوانی اینچنین که بنا به نقل متواتر تاریخ، بسیار فهیمتر از دیگران بود، نزد عمو اینگونه سخن گفته باشد؟
آنهم عمویی که از جانب پدرش، مامور حفاظت ویژه از وی شده است.
این مقدمات، همه برای کاستن از ارزش سخن بحیراست.
بحیرا با اشاره به محمد صلیاللهعلیهوآله از ابوطالب پرسید: او کیست؟ گفت: فرزندم. بحیرا گفت: نه، او فرزند تو نیست؛ ...
ادامه دارد...
#یهود_شناسی
#صهیونیزم
#تاریخ_اسلام
کانالمون ⇩
@manbar_ir