غزل میلاد حضرت رسول اکرم(ص) شعراز؛ کربلایی آذرین خلخال مژده ای دل به جهان ختم رسولان آمد دیده بگشود به دنیا شه خوبان آمد جلوه گر شد عجبا رحمت حی ازلی در زمستان جهالت چو بهاران آمد شد بشر از تله نفس پلیدش آزاد امشب از جانب حق منجی انسان آمد سوسن و نسترن از شوق به هم می پیچند بلبل نغمه سرا طرف گلستان آمد مکه از نورجمالش شده چون صبح سپید دردمندان جهان را شب درمان آمد بهر تبیین فرامین خداوند جلیل مظهر ذات خدا ناطق قرآن آمد نه فقط بلبل شوریده بخواند به چمن عالمی خرم از آن سرو خرامان آمد خُلق و خویَش همه از رحمت حق منبعث است ای عجب آینه حضرت سبحان آمد طاق کسری به مدائن زوقارش بشکست از دم قدسی او قدرت طوفان آمد آب دریاچه ساوه چوکویری خشکید به سماوه عجبا رحمت باران آمد بت و بتخانه زیمن قدمش شد نابود که محمدگل خوش منظر ایمان آمد (آذرین) از کرم خاتم مرسل بنویس فاش کن کان سخا معدن احسان آمد