👆👆👆 روایتی هم هست که فرمود: لَیْسَ الْعِلمُ بِکَثرَةِ التّعْلیمِ وَ التَّعلّم بَلْ نُورٌ یقذفه اللَّهُ فِى قَلْبِ مَنْ یشاء علم به کثرت تعلیم و تعلّم نیست،انسان زیاد به مدرسه برود و مدرک بگیرد نیست،علم نوری است که خداوند در قلب هر کس که بخواهد قرار می دهد،این علم همان حکمت است و در این روایت حکمت بهتر تفسیر شده است.جایگاه این حکمت و این علم قلب انسان است،وقتی که شب بخواهید حرکت بکنید،باید چراغ و نور داشته باشید، یعنی نوری از درون اتومبیل شما به بیرون بتابد که راه را مشخص بکند،فرض کنید ماشین چراغ نداشته باشد،یک قدم هم نمی شود رفت.ظلمت است،به این آدم نگاه می کنیم،نمی دانیم باطنش چیست،به نمازهای مردم نگاه می کنیم،نمی دانیم باطنش چیست،به کارهایی که انجام می دهند نگاه می کنیم نمی دانیم باطنش چیست،پولهایی که از مشتری گرفتیم نمی دانیم حلال یا حرام است،ظلمت یا نور است. ما نسبت به معاد جهل فراوانی داریم،نسبت به خداوند جهل فراوانی داریم، همین نمی دانم و تردید و جهل،ظلمت است. انسانی که در یک ماشین بدون چراغ نشسته نمی داند که جلوی او کوه یا پرتگاه است، همین شک و نمی دانم ظلمت است، نسبت به افراد در ظلمت هستیم و نمی دانیم افرادی که با ما هستند انسانهای خوب یا بد هستند، در باطن نورانی یا ظلمانی هستند. نسبت به توحید و معاد جهل داریم،همه ی زندگی ما در جهل است،برای همین است که همیشه اشتباه می کنیم،اینها علامت اینست که در قلب ما نور وجود ندارد.اگر همان اتومبیل نوری داشته باشد که بیرون بتابد، این نور خوب می تواند راه را روشن بکند، همین که نور آمد ظلمت برطرف می شود شک و خطا هم برطرف می شود،با یقین حرکت می کند، خطا برطرف می شود،ثواب می آید. همانطور که نور ماشین از چراغ هایش باید بیرون بتابد،نوری که از ما باید به بیرون بزند و باطن انسانها را روشن بکند،باطن افعال و اشیاء را روشن بکند،این نور از قلب انسان باید بتابد،" قلب مرکز نور است " . القلب حرم الله،فلا تسکن حرم الله غیر الله قلب انسان جایی است که شیطان زمانی که آدم را سجده نکرد و خداوند بیرونش کرد، گفت چند چیز می خواهم:من را تا آخر زنده نگه بدار و من را بر اولاد عالم مسلط کن، کاری کن مثل خون درون انسانها جاری باشم و گفت کاری کن که به قلب انسان دست پیدا کنم، خداوند فرمود:خیر قلب مال من است. القلب حرم الله و خداوند نور است. بنابراین در قلب هر انسانی نور وجود دارد و آن مقام نورانیت انسان است. چرا این نور بیرون نمی زند؟ یک وقت است ماشین چراغ ندارد،چراغش سوخته است،یک وقت است چراغ دارد ولی روی چراغ را گل گرفته است،لذا وقتی چراغ را روشن می کنی نور بیرون نمیزند،مثل اینکه چراغش خراب است،انسان اینطور نیست نور نداشته باشد،دارد،منتها بر روی این نور قلب حجاب فرا گرفته المطففین: کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون  بر روی قلب انسانها از ناحیه اعمالی که انجام میدهند، کارها و رفتارو حرفهایشان ، رین و چرک روی قلب ها را فرا گرفته است،رسوباتی روی قلب انسان را فرا گرفته است، هر کاری را انجام می دهیم اثرش روی قلب می رود، هر حرفی که می زنیم، هر نگاهی که می کنیم هر غذایی که می خوریم اثرش روی قلب انسان می رود و قلب انسان فقط از اعمال حرام نیست که حجاب روی آن را فرا می گیرد، حتی ازاعمال حلال ولی لغو و بیهوده هم است. انسان می نشیند دو پرس غذا می خورد، حلال است اما همین لقمه ها بر روی انسان اثر ظلمت می گذارد . قلب ما که مرکز نور خداست. بر روی این قلب حجاب است و این نور نمی تواند بیرون بزند،اگر کسی موفق شد حجابها را از روی قلب خودش پاک بکند،اینجاست که نور از قلب انسان بیرون می زند. بعد می بینی که وقتی زلیخا درها را به روی حضرت یوسف می بندد،اینجاست که قرآن می فرماید:یوسف24  و لَقَدْ هَمّتْ بِه وَ هَمّ بِها لَوْ لا أنْ رَأى بُرهانَ رَبّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحْشاءَ إِنّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ زلیخا میل به یوسف کرد و اگر یوسف برهان رب نمی داشت او هم میل می کرد،عصمت این است که اصلا یوسف میل و اراده نکرد چون برهان رب داشت،برهان رب یعنی چه؟ یعنی وقتی حضرت یوسف در آن وضعیت قرار گرفت آتشی را دید که در آنجا برافروخته شده است،یا در روایات دیگر آمده است،اژدهایی را دید،یعنی حضرت یوسف توانست باطن عمل زنا را ببیند،باطن عمل زنا آتش یا اژدها است. کسانی که در این دنیا به این عمل مبادرت می کنند،باطن این عمل در قیامت،برایشان آشکار می شود که آتش است،اینها خودشان را درون آتش می بینند،باطن این عمل برای حضرت یوسف آشکار شد،این قوه باطن بینی است. این برهان رب همان " حکمت " است.همان نوری است که از قلب حضرت یوسف می تابد و باطن فعل و عمل را آشکار می کند،پرده از روی فعل برمی دارد.ما این... ✍ برگرفته از جلسات س 👇 @wittj2