خیلی چشم‌به‌راه بودیم؛ خیلی! آرزو داشتیم تا... هزار و صد و هشتاد و نُهمین سالِ ولادت مولای‌مان را... در کنارش، به نظاره بنشینیم! ما... همان دوستدارانِ دیرینه‌تان هستیم... که از ازَل... ایل و تبارمان... یک دل نه، صددل... دل‌بسته‌تان بودند! خیابان را آذین بستیم... لباسِ پلوخوری تَن کردیم... شیرینی و شربت پخش کردیم... اما چشم‌مان بازهم لایقِ دیدار نبود! ماه خدا دارد از راه می‌رسد... ما اما... دست از این انتظار نمی‌کشیم