اول بنرو بخون بعد عضو کانال بشو✨💚
توی جنگل پرسه میزدم..!
از شادابی وسر زنده بودن جنگل لذت میبردم که ناگاه صدایی به گوشم رسید.
صدایی که هرکسی مثل من که با قلب ودلش پابه این جنگل گذاشته آزارش میداد..
سمت صدا دویدم کوه ها زیر پایم نرده بان شده بودند تاکه به شکارچی ها برسم..
به چادری وسط جنگل نزدیک رودی رسیدم.
به آن خواستم نزدیک شوم که سر اسلحهای روی سرم نشست...
_اسلحتو بنداز!
اسلحه رو قلاف کردمو دستامو بالا بردم.
با پا به کمرم ضربهای وارد کردن وپخش زمین شدم.
رمانی هیجان انگیزو جالب😱
عضو شو رمان ودوست نداشتی ادیت هاشو ببین!😉
✨بیوگرافی...
✨ کادر ولوازم ادیت سازی...
✨ادیت از سریال های نمایش خانگی...
بکوب روی لینک تا به اهالی بهشت افرا اضافه بشی😍❤️
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
@BeheshteAfra
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹