🔶️ سخن می‌گوییم یا قَدَح می‌گیریم؟! گرچه دوریم به‌یاد تو قدَح می‌گیریم بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی این بیت زیبا از غزلی با مطلع: اَحمدُالله علی مَعدله‌ِالسُّلطانی احمدِ شیخ‌اویسِ حسنِ اِلکانی از خواجه‌ی شیراز است. اما به‌درستی معلوم نیست که چرا مصرع اول این شاه‌بیت به این صورت تحریف شده و بر سر زبان‌ها افتاده است: گرچه دوریم به‌یاد تو سخن می‌گوییم! در حالی که در نُسَخِ معتبر دیوان حافظ این بیت صرفاً به همان صورت اول، ثبت شده و تصحیف یا اشتباه نگارشی هم اتفاق نیفتاده است و هیچ اختلاف نسخه‌ای نیز وجود ندارد مگر اختلاف در فعل "می‌گیریم" در تصحیح خانلری و "می‌نوشیم" در تصحیح غنی و قزوینی! با دقت در مضمونِ شعر در‌‌می‌یابیم که صورتِ اصلیِ بیت، دارای ساختاری کاملاً شاعرانه و معنایی والا و مفهومی خیال‌انگیز است که در ریختِ تحریف‌شده‌ی آن به‌هیچ‌وجه این معنا دریافت نمی‌شود. دکتر سعید حمیدیان در کتاب شرح شوق که در شرح و تحلیل اشعار حافظ نگاشته‌اند ذیل این بیت آورده‌اند که: 《به‌یاد کسی نوشیدن(یا: یادکردن از کسی در باده‌نوشی) کاربردی کهن است و در شاه‌نامه بسیار آمده...مثلاً رستم در دیدار با بهمن: یکی جام زرین پر از باده کرد وزو یاد مردان آزاده کرد دگر جام بر دست بهمن نهاد که: برگیر از آن‌کس که خواهی تو یاد (۲۳۹،۶) ...در حافظ چندین بار به این معنی آمده است، مثل: بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد (۱۹۸/۹) در مقامی که به یاد لب او می‌نوشند (۲۷۵/۶) مضمونِ لَختِ دوم همان است که سعدی بدین‌گونه بازگفته است: گر به دوری سفر از دوست جدا خواهم ماند شرم بادم که همان سعدی کوته‌نظرم (غزل۳۸۳) تفاوت این‌دو در عارفانه بودن بیت سعدی و بهره‌گیری از مضمونی عرفانی برای مدح در سخن حافظ است.》 (شرح شوق، جلد پنجم، ص ۳۹۶۴) همان‌طور که اشاره شد استفاده از مضمون مادیِ"قدح‌نوشی و می‌گساری به یاد دیگری" برای یک نتیجه‌گیری عرفانی که: در عالم معنا بُعد مکان اهمیتی ندارد زیرا آن‌جا قلمروی دل است و ساحتِ حقایق که جسمانیّت و دوری ظاهری برای ارتباط قلبی و باطنی ملاک نیست و بُعدِ منزل، مانعی برای سفر روحانی نمی‌باشد از هنرمندی‌های بزرگ این شاعر است. حافظ در این‌جا با رندانه‌ترین صورت ممکن مفهوم عرفانیِ "ذکر" که به معنی یادآوری و یادکرد است را به رفتاری عرفی در آدابِ باده‌نوشی و شراب‌خواری _که عملی خلاف شرع و ضدّ معنویت و موجب سُکر و ازاله‌ی عقل است_ گره می‌زند و کارکردی عارفانه از آن استخراج می‌نماید. برای یاد خدا یا توسل و زیارت اولیای خدا تنها کافی است که انسان توجه قلبی پیدا کند! همین امر کافی است تا ارتباط روحانی برقرار شود و ذاکر/زائر از مذکور/مزور کسب فیض کند و با او سخن بگوید و نجوا کند. و اسمع دعائی اذا دعوتک و اسمع ندائی اذا نادیتک و اقبل علیّ اذا ناجیتک...(مفاتیح‌الجنان، مناجات شعبانیه) بنابراین برای ملموس و دمِ دستی‌کردن این مضمون نه تنها هیچ نیازی به این تحریف عوامانه _که ظاهراً با هدف اسلامیزه‌کردن شعر حافظ انجام شده_ نیست بلکه با این کار، تمام هنرمندی و خیال‌انگیزی و بلاغت شاعرانه‌ی بیت(حداقل در مصرع اول) از بین رفته و تبدیل به یک مضمون ساده‌ی منظوم شده است. تحریف‌کنندگان این شعر به این‌نکته آگاهی یا توجه نداشته‌اند که اتفاقاً آوردن تصاویر پارادوکسی و متناقض‌نمایی از شگردهای اصلی حافظ است تا به این روش تاثیرگذاری شعر را دوچندان نماید. آوردن یک مضمونِ مادی در مصرع اول و بلافاصله یک نتیجه‌گیری عرفانی در مصرع دوم ظاهراً یک تناقضِ لاینحل برای آن‌ها ایجاد کرده که این تحریف ناشیانه را مرتکب شده‌اند در حالی‌که زیبایی کلام در همین‌جاست. ضمن این‌که به‌نظر می‌رسد به‌لحاظ دستور و منطق زبان "با کسی سخن‌گفتن" صحیح است نه "با یاد کسی سخن‌گفتن" و این دست‌کاری غلط در ساختار جمله نیز باعثِ ضعفِ تالیف و ایراد زبانی شده و به همین علت دایره‌ی تحریف، گسترده‌تر شده است: گرچه دوریم ولی با تو سخن می‌گوییم!! @omidzadeh_yakarim