#صبحتبخیرمولایمن
🏝هر صبح پیش از طلوع آفتاب،
وقتی هنوز سجادهام
رو به خدا پهن است،
وقتی دلم هنوز از هجوم روزمرگیها
پر نشده...
... چشمانم را میبندم
و تصور میکنم که
کنار شما نشستهام ...
... حرف می زنم،
درد دل میکنم،
قربان صدقهتان میروم،
برایتان "و ان یکاد" میخوانم...
... و ناگهان چشم میگشایم و
میبینم صورتم خیس است و جانمازم....
... و این قصهی هجران است...
قصهی دلتنگی ...🏝
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج