💎 🌹 به خدا قسم هشام است(که می آید) 💢از شام آمده بود، رجز می خواند و مبارز می طلبید. برای مناظره با اصحابت آمده ام! ابتدا امام صادق با یک سؤال، بی سوادیش را به او فهماندند. سپس به یونس بن یعقوب فرمودند: چه میشد در علم کلام مهارت داشتی و با او مناظره می کردی؟ خیلی خجالت کشیدم که اینقدر بی عُرضه‌ام و نتوانسته ام آنگونه که امامم توقع دارد باشم. 🟢امام فرمود: برو و افرادی که در علم کلام مهارت دارند را فرا بخوان. افراد آمدند، حمران بن اعین، احول، هشام بن سالم، قیس بن ماصر و... 🔹جلسه تشکیل شد؛ اما گویا دل امام آرام نیست نگاهی به بیرون خیمه انداختند به ناگاه رو به جمع کرده و فرمودند: « هِشَامٌ‏ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَةِ» به خدا قسم هشام است!(که می آید). ⬅️همه منتظرند ببیند این هشام کیست که آمدنش اینقدر دل امام زمانش را شاد و مسرور کرده است! با کمال تعجب دیدند یک نوجوان که هنوز مو در صورتش نروئیده وارد شد!(۱) و امام برای او جا باز کردند. ⁉️راستی هشام بن حکم که بود؟ و چه ویژگی داشت که اینقدر مورد توجه امامش قرار گرفته بود؟ او با مناظرات و استدلال های محکم، بینی مخالفان را به خاک می مالید و با قلب و زبان و عملش از ولایت، دفاع می کرد.آیا به دنبال این هستیم که توانی پیدا کنیم بتوانیم بینی مخالفان را به خاک بمالیم و نجات غریق جوانان و نوجوانان از غرق شدن در سیل شبهات شویم!؟؟ 🔺اگر میشود این چنین امامان را شاد کنیم پس چرا........... 💢« هِشَامٌ‏ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَةِ» « هِشَامٌ‏ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَةِ» « هِشَامٌ‏ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَةِ»............. 📚منابع: ۱) کافی، ج ۱، ص ۱۷۱، کتاب الحجة، باب الاضطرار الی الامام، ح ۴.