🔻
آزادی وارداتی و غربی، تخدیرکننده افکار جوانان
این یک آزادی وارداتی است که از غرب آمده است. «
آزادی استعماری» است. یعنی ممالک مستعمره را دیکته کردند به آنهایی که خائن به مملکت هستند به اینکه ترویج این آزادیها را بکنید. آزادند که هروئین بکشند، چه بکنند. آزادند که افیون بکشند، آزادند که به قمارخانهها بروند، آزادند که به عشرتخانهها بروند، آزادند که به سینماها بروند. نتیجه چه؟ نتیجه اینکه این جوانهایی که باید برای یک مملکت و برای سرنوشت یک مملکت فعالیت داشته باشند نسبت به سرنوشت مملکت بیتفاوت باشندتمام نظرشان به این است که کی شب بشود ما سینما برویم؛ و کی تابستان بشود ما دریا برویم! همه نظر این است.
🔻 یک آدم افیونی نمیتواند فکر کند برای یک مملکت. یک آدمی که مغزش به موسیقی عادت کرد نمیتواند برای مملکت مفید باشد. و اینهایی که بازی خوردند از خارج، یا بازی نخورده عمّال خارج هستند، و ترویج موسیقی میکنند، ترویج فحشا میکنند، ترویج این کارهایی که جوانهای ما را به تباهی میکشد میکنند، اینها نتیجه کارهایشان این است که یک مملکت را که قدرتش باید از جوان سرچشمه بگیرد، باید جوان، آن قدرت را داشته باشد تا اداره بکند، این قدرت را از جوان میگیرند. این فکرِ اینکه چه میگذرد به این مملکت، حکومتها چه میکنند با این مملکت، محمدرضا چه به سر این مملکت آورد، این فکر از توی کلّهها بیرون میرود. تمام توجه، تمام این مغز، مغز موسیقی میشود. به جای مغز جدّی، مغز لَهْوی مینشیند. باید یک آدمی باشد که به سرنوشت خودش فکر کند، این فکر را از او گرفتهاند. این آزادی است که «آزادی استعماری» باید به آن بگوییم. غیر آزادی است که در ملت باید باشد. آزادی است که از خارج وارد شده است و ماها را این طور کرده است؛ جوانهای ما را این طور کرده است. جوانها آنهایی که عادت بکنند، چند روز عادت بکنند به این کارها، به این عشرتها، به این چیزهایی که در سینماها میکردند و نمایش میدادند، این دیگر در فکر اینکه نفت ما را کی میبرد و آهن ما را کی میبرد و گاز ما را کی میبرد، این به این فکرها دیگر نیست. چه کار دارم، بگذار عیش و عشرتم را بکنم! مگر بیکارم که بروم وقتم را صرف کنم برای این چیزها. این طور ما را بار آوردند. تا جوانها را این نویسندگان بیانصاف ما نجات ندهند و آزادی سالم را ترویج نکنند و آزادی فاسد را جلویش را با قلم و قدم نگیرند، امید اینکه یک مملکت آزاد مستقل داشته باشیم را به گور باید ببریم.
🔻موسی - علیه السلام - مأمور شد: أَنْ أَخْرِجْ؛ قومت را از ظلمات به نور [بِبَر] مأموریت این است. مأموریت همه انبیا این است که اینها را از این ظلمتها، از این چیزهایی که برخلاف مسیر انسانیت است، برخلاف مسیر ملیت است، اینها را خارج کند، و متوجه به نور کند، وارد کند در نور وحی و نورانی باشد. قلب نورانی نمیتواند ببیند که مَآثِر و مَفاخِرش را دارند زیر پا میگذارند و حرف نزند. نمیتواند یک قلب نورانی ببیند که ملتش را به این ذلّت کشیدند و افرادش در اطراف تهران هم باز یک سوراخ منزلشان است و این صحبت نکند. و آنها میخواهند که شما را جوری بار بیاورند که در همه امورشان بیتفاوت باشید؛ نپرسید که چرا این مستمندان به حال مستمندی باقی ماندهاند، و نفتهای ما را دیگران میبردند، نپرسید و در ذهنتان اصلاً نیاید. در ذهن وارد نشود که یک همچو گرفتاریهایی هم ما داریم. شما حالا را ملاحظه نکنید که نور وارد شده است در قلبهای شما؛ شما پانزده سال پیش از این، بیست سال پیش از این را ملاحظه کنید ببینید که هیچ مقاومتی بود در مقابل آنهایی که همه چیز ما را میبردند؟ نبود. کاری نداشتند به این حرفها. یک دستهای گاهی وقت یک نِقّی میزدند. نه توی مجلسمان صحبت بود و نه توی مسجدمان صحبت بود؛ و نه توی دانشگاهمان صحبت بود، هیچ جا.
(صحیفه امام خمینی جلد 9 - صفحه 465)
💠کانال یازهــــــــرا | رسانه حجـــــــــاب
@yaazahra_ir