✅ نقاشی زندگی
🔹امروز سالگرد پدربزرگی است که وقتی کلاس سوم بودم برایم یک بسته مدادرنگی خرید؛ مدادرنگیای که آن روزها شیفتۀ
رنگهایش شده بودم و امروز شیفتۀ
درسهایش.
1️⃣ امروز سالهاست از آن هدیه میگذرد و من یادگرفتم که انسانها در کنار یکدیگر همچون مدادرنگی هستند، نه آن رنگ سیاه به تنهایی بد است و نه آن رنگ سفید به تنهایی زیباست؛ بلکه ترکیبشان با هم قاب زندگی را زشت یا زیبا میکند.
2️⃣ امروز فهمیدهام که در اشتباهات زندگی نباید خودکار بود که یا پاک نمیشود یا اگر بشود اثرش میماند، بلکه باید مداد بود و در برابر اشتباهات خود، مقاومت نکرد.
3️⃣ امروز آموختهام که اگر بهترین مداد دنیا هم باشم، باز نیاز به تحمل رنج و سختیِ مدادتراش دارم و گرنه بعد از مدتی نمیتوانم اثری زیبا و ماندگار در دفتر روزگار بکشم.
4️⃣ امروز آن قدر بزرگ شدهام که میدانم ملاک خوببودنِ یک مداد، ظاهر آن نیست، بلکه مغزِ مداد است، پس باید به مغز و روحم بیشتر از ظاهرم بها بدهم.
5️⃣ امروز به این تجربه رسیدهام که در دفتر زندگی هم میشود نقشی زیبا کشید و هم میتوان تصویری دردناک به وجود آورد؛ این انتخاب ماست که چه تصویری را بکشیم.
6️⃣ آری، امروز ۳۰ سال از آن روزگار میگذرد و من در تلاطمهای زندگی با گوشت و خونم به این حقیقت رسیدهام که میشود بهترین مداد بود و در دست یک آدم بیتدبیر، فساد درست کرد و میشود یک مدادِ سادۀ معمولی بود و در دست یک انسان با تدبیر، بهترین اثر را به یادگار گذاشت.
👈 امروز خیلی به این نکته فکر میکنم که تحت تدبیر چه کسی دارم در دفتر روزگار، زندگیام را نقاشی میکنم.
👈 یادداشت ناب