تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
هزاران شتر زیرِ بار داشت در حال حرکت، خیلی سرمایه داشت خانم خدیجه سلام الله علیها همه رو صرف دینِ خد
اسماء بنت عُمِیس میگه: دیدم لحظات آخر تو بستر داره گریه میکنه،گفتم:بی بی جان! چی شده؟ شمارو که رسولِ خدا وعده ی بهشت داده،چرا گریه می کنید،فرمود:گریه ام برا خودم نیست،برا دخترم فاطمه است،شب عروسی دخترم نیستم براش مادری کنم😭 اسماءمیگه،گفتم:اگر من بودم،به جای شما مادری میکنم...بی بی خوشحال شد،دعام کرد،از دنیا رفت😔 رسول خدا عبا رو کفنِ خدیجه قرار داد،همین که قبر آماده شد،با دستِ مبارکش بدنِ همسرِ مهربانش رو گرفت،داخلِ قبر خوابانید،کفن رو کنار زد،طرف راست صورتش رو روی خاک ها قرار داد... سیدها! این ماجرا تکرار نشد،تا مدینه،دلِ شب علیِ مرتضی بدن فاطمه اش رو غریبانه غسل داد😭😭 حنوط کرد،کفن کرد،با چه دلی برداشت بدنِ فاطمه رو اماده دفن به دو نفر نیاز داره،یک نفر باید بدن رو سرازیرِ قبر کنه،یک نفر باید بدن رو بگیره داخل قبر بخواباند،فاطمه مَحرمی جز علی نداره،همین که بدنِ فاطمه رو سرازیرِ قبر کرد... گفت چه کنم یه مرتبه دید دو دست از قبر بیرون امد که ناگه از لحد نوری بر آمد نمایان دستی از پیغمبر آمد چو گُل به خاک نشانم نهالِ خسته ی تو علی فدایِ تو و پهلویِ شکسته ی تو به بازوان ورم کرده ات بگریم من و یا به صورتِ نیلی و چشم بسته ی تو یافاطمه😭