یارب یارب یارب
یه جوری صداش کن انگار بارِ آخرِ میخوای باهاش حرف بزنی ..
خدا رو شکر ما شبایِ ماه رمضان رو داریم .. اگه نبود کجا باید میرفتیم مناجات می خوندیم ؟ با کی باید حرف میزدیم؟
خدا رحمت کنه آقا سید مهدی قوام رو تو احوالاتش میگن دهِگیش تموم شد پاکتِ منبرُ گرفت به راننده ش گفت ماشینُ روشن کن میخوایم بریم امشب الواتی کنیم .. راننده ش گفت آقا سید مهدی الواتیُ و منو تو ؟ به ما نمی خوره ، گفت پاشو بریم . ماشین و روشن کردن اومدن میدان بهارستان فعلی دید چندتا خانم ایستادن گفت برو اون دختر جوان رو صداش کن بیاد. گفتم آسدمهدی؟!! گفت برو صداش کن بیاد .. اومد تا دم ماشین تا اومد سوار بشه گفت دخترم من یه دهه منبر برا مادرم حضرت زهرا رفتم اینم پاکتش ، بهت میدم دیگه دست از گناه بردار این بی عفتی رو بزار کنار .. میگه تا اسم مادرش حضرت زهرا اومد این دختر شروع کرد گریه کردن .. گفت حالا که میگی باشه من گناه رو میزارم کنار .. وقتی داشت میرفت گفت اینم شماره تلفن من هرجا پولت تموم شد منو خبر کن ..جهیزیه ت با من ، شوهرم خواستی کنی با من ، من برات پیدا میکنم ازدواج کنی ..
گذشت و گذشت و گذشت تو کربلای معلی یه نفر دید یکی داره آسد مهدی قوام رو صدا میزنه .. حاج آقا ، حاج آقا .. گفت چیه ؟! گفت من همون زنی ام که پولِ منبرتُ بهم دادی ..
نام مادرت فاطمه منو عوضم کرد ..
یا فاطمه بیا منو امشب عوضم کن .. بیا منو برا حُسینت بخر😭😭
به الحسین الهی العفو ..
امشب فرازهای پایان دعای ابوحمزه ثمالی بود ان شاءالله ازهمه عزیزانی که مارو همراهی کردند قبول باشه
ازهمه التماس دعا🤲🏻