تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
کلیپ حامد طهماسبی (پسر دوچرخه سواری که مرده بود و زنده شده بود)، کلیپ رو حتماً ببینید، داره از دو ک
✔️حامد طهماسبی از مشهد مقدس ،متولد ۱۳۷۲،رشته تحصیلی مهندس مکانیک و در حال حاضر مزون لباس دارد و مجرد . در ۹۲/۶/۱۱ مصادق با شهادت امام صادق ظهر شهادت بود تصمیم گرفتم با دوچرخه برای تیم کمی تمرین کنم . که در یک سراهی پیکان تاکسی به صورت خیلی شدید با من برخورد میکند.جسمم بر روی زمین پر ازخون بود .بعد از چند لحظه شروع به جون دادن کردم وقتی داشتم جون میدادم و دردی که داشت شبیه به یک جاذبه ای نیم بالای تنمو کسی به بالا میکشید و نیم پایین بدنمو را به سمت پایین میکشید .به شدت همراه با درد بود.تموم اعمال و مار ۲۰سال زندگیم از جلو چشمم رد شد زمانی که روح از قسمت سینه ام خارج شد در فاصله ۳تا۴متری از جسمم پیکر خودمو را میدیدم .به هر چیزی که فکر و اراده میکردم میتونستم اون را ببینم . مثلا بخش کوچکی از زندگی اقا راننده که باهاش تصادف کرده بودم را دیدم .در یه قسمتی تونلی که به شدت زیبا بود را میدیدم . یک هیبت زیبا و نورانی و هوشتیپ و با وقار و خوشتیپ از دور به سمت من نزدیک میشد. من ازش میترسیدم اما وقتی نزدیک شد بهش گفتم شما خدا هستین گفت نه ،سپس خدا را برای من توصیف کرد . من همراه با اون هیبت روحانی توی تونل زیبا ونورانی حرکت میکردم. داخل این تونل پر از ایستگاه بود که هر ایستگاه نماینگر اعمال خوب و بد من تو دنیا بود .ایستگاه هایی که اعمال خوب من بود بهترین حال را داشتم و خوشحال و خندان بودم اما یک ایستگاه از این تونل که برای من تلخ بود ماجرای زمان کودکی من بود که ۸یا ۹سال سن داشتم که به همراه دوستم از مغازه سرکوچه دوسه باری پفک دزدیدیم .هریک دونه از پفکی که میخوردم انگار چندش ترین و منفور ترین چیز از گلوی من پایین میرفت و تموم سلول های بدنم با خوردن اون پفک بهم میریخت . یک مردی بود که از تموم اعمال خود راضی و خشنود بود و همش میخندید اما من با کار های بدی که کرده بودم در بعضی ایستگاه ها درد و غصه میکشیدم ،پرسیدم چرا اون من حالش خوبه گفتن چون در اون دنیا با کوچک ترین کار دل دیگران را همیشه شاد میکرد خیرات و نذری همیشه میداد و ایستگاه صلواتی چای هر سال برای شادی روح پدرش به پا میکرد . من فریادی کشیدم و گفتم خدایا فرصتی که من ایستگاه صلواتی بزنم زمانی که این حرفو زدم روح من از طریق سینه ام وارد جسمم شد و با امبولانس به بیمارستان منتقل شدم و بعد ۱۵روز به هوش اومدم. ...💚💫 💚💫....