تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_چهل_و_یکم #ابراهیم_تهرانی ✔️راوی: حاج باقر شیرازی چند روزي بود ك
🌸🍃 💔🕊 اين اواخر حرف مي زد. زماني كه از تهران برگشته بود بيشتر مشغول بود. از خودش كمتر مي گفت. به توصيه هاي كتب اخلاقي مي كرد👌🏼 هادي عبادت ها و مسائل ديني را به گونه اي انجام مي داد كه در باشد. كمتر كسي از حال و هواي او در نجف خبر داشت. او سعي مي كرد خلوت خود را با مولاي متقيان اميرالمؤمنين (علیه السلام) حفظ كند. هادي حداقل هر هفته با تهران و دوستان و خانواده تماس مي گرفت و با آنها بگوبخند داشت، اما در روزهاي آخر تغييرات خاصي در او ديده مي شد. شماره ي همراه خود را عوض كرد. آخرين بار با يكي از دوستانش تماس گرفت. هادي پس از صحبت هاي معمول به او گفت: نمي خواي صداي من رو ضبط كني؟! ديگه معلوم نيست بتوني با من حرف بزني! به يكي از دوستان هم گفته بود: من چهره ي جذاب و خوبي ندارم، اگه توانستي يه از عكس هاي من آماده كن! بعدها به درد مي خوره!😊 با اينكه بارها در عمليات هاي گروه هاي مردمي از طرف سپاه بدر عراق شركت كرده بود، اما اش را قبل از آخرين سفر نوشت! درست در روز 19 بهمن 1393، يعني يك هفته قبل از شهادت🕊🌷 وصيتنامه ي كاملي نوشت كه توصيه هاي بسيار خوبي در آن داشت. عجيب اينكه بيشتر درخواست هايي را كه او در وصيتنامه آورده بود به طرز عجيبي اجرا شد✋🏼 او بعد از تكميل وصيتنامه راهي مقر نيروهاي مردمي شد. آنقدر عجله داشت كه سجاده اش در اتاقش همينطور باز ماند! بعد هم با دوستانش عازم سامرا گرديد. آن ها در عمليات پاكسازي مناطق اطراف سامرا و ديگر مناطق حضور فعال داشتند. نيروهاي مردمي در چند عمليات قبلي با كمك مشاوران ايراني توانسته بودند مناطق مهمي نظير جرف الصخر را از دست داعش پاكسازي كنند. هادي به همراه ديگر مدافعان حرم، حدود بيست کيلومتر جلوتر از حرم عسکريين در سنگرها حضور داشتند. آن ها بيشتر شب ها را به حرم مي آمدند و آنجا مي خوابيدند. هادي هم كه موقعيت خوبي پيدا كرده بود، از فضاي معنوي حرمين سامرا به خوبي استفاده مي كرد. ..... ✍نویسنده: 🌷 🦋به نیابت ازشهید هادی ذوالفقاری صلواتی هدیه کنیم محضر امام هادی «علیه السلام»