شهید: محمد ابراهیم همت
:«شهدا»:
ساعت یک دو نصفه شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود.
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada