#طنز_جبهه
بچه وروجک
یکی میگفت:
پسرم اینقدر بی تابی کرد تا بالاخره برای ۳ روز بردمش جبهه
وروجک خیلی هم کنجکاو بود و هی سوال میکرد:
بابا چرا این آقا یه پا نداره؟
بابا این آقاسلمونی نمیره این قدر ریش داره ؟
بابا این تفنگ گندهه اسمش چیه ؟
بابا چرااین تانکها چرخ ندارند؟
تا اینکه یه روز برخوردیم به یه بنده خدا که مثل
بلال حبشی سیاه بود.به شب گفته بود در نیا من هستم .
پسرم پرسید بابا مگه تو نگفتی همه رزمنده ها نورانین؟
گفتم چرا پسرم!
پرسید پس چرا این آقا این قدر سیاهه؟
منم کم نیاوردم و گفتم :
باباجون اون از بس نورانی بوده صورتش سوخته،فهمیدی؟
@yadvare_shohada_mishkindasht