عنوانی بود که بازگو کننده یک عصر تاریخی باشد. سرانجام نویسنده
به این نتیجه رسید که پایان زندگی شاه ایران، پایان دوره ای تاریخی در تاریخ ایران است.
🔹نویسنده میگوید: فکر میکنم ارزش فراوان کتاب این است که یک غیرایرانی آن را نگاشته و برای من نکته شگفت انگیز در این کتاب، این بود که انتظار نداشتم چهره پادشاه ایران این چنین باشد؛ یک میهن پرست قدرتمند که در مسایل گوناگون برای آمریکا مشکل ساز بود.
🔹ایرانیانی که این کتاب را خوانده اند از آنچه در روابط پنهان (ایران و آمریکا) روی داده، مبهوت و متحیر شده اند.
🔹برای ترسیم چهره شاه ایران، با همسرش فرح پهلوی و بسیاری از کسانی که در دوران او در عرصه سیاسی ایران حضور داشتند، گفتگو کردم و به عنوان یک تاریخ نگار هرگز درپی آن نبودم که به هرطریقی، تفکری ویژه، یک جهان بینی خاص و یا نوعی ایدئولوژی را در هر فرم و چارچوبی به ذهن آنها تزریق کنم. بیشتر صحبت ها و قول ها برمحور رویدادها بود و من با این رویدادها به عنوان روزنامه نگار حرفهای برخورد کردم. از تفسیر و تحلیل گفته ها نیز پرهیز کردم و بخش جداگانه ای را به این منظور اختصاص دادم. کتاب در واقع بازتاب رویدادها و دلایل آنهاست. خوشبختانه من فرصت چند ساله ای در اختیار داشتم تا واقعیت های تاریخی را چندین و چند بار بررسی کنم. و اما تکان دهنده ترین بخش کتاب برای من، هنگامی است که شاه شاهد از دست رفتن کشور است. همچنان که در شاهنامه، شاه به سرنوشت اعتقاد داشت.
🔹داستان او تنها به عصر مدرن حاضر تعلق ندارد و صدها سال دیگر نیز در باره آن بحث و فحص خواهد شد. من برای گفتگو با صدها تن اشخاص مختلف، با زمان در مسابقه بودم. از آغاز این کار تا کنون سه تن از کسانی که با آنها گفتگو کردم، در گذشته اند.
🔹بخش مهمی از پژوهشهای نویسنده، پرداختن به عوامل خارجی انقلاب بود و بویژه نگاه به ورود سلاح های بسیار مدرن به ایران و منابع مالی که در اختیار مجاهدین (خلق) و فداییان (خلق) قرار می گرفت، در این زمینه پژوهشگران اولیه غفلت کردند و آن را کم اهمیت دانستند.
🔹شاه با اسراییل روابط بسیار خوبی داشت. عرفات و قذافی از توافق صلح کمپ دیوید (که بین انورسادات رییس جمهوری وقت مصر و مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسراییل) امضا شده بود، بسیار ناخشنود بودند و فکر نمیکنم که در آن زمان پشتیبانی از چریکهای ایرانی تصادفی بوده همچنان که در دیدار و گفتگو با یکی از این چریک ها در ایران، این امر برای من تایید شد. شاه نفت را در اختیار اسراییل قرار می داد و از پرزیدنت سادات پشتیبانی میکرد و از میان برداشتن او معادل بیثبات کردن تمام منطقه خاورمیانه بود..
🔴 کتاب " سقوط بهشت "
🔵 نوشته اندرو اسکات کوپر
⚫ ترجمه چمروش
چرا ملک فیصل کشته شد 1975
چرا شاهرفت 1979؟
هنری کیسینجر داشت با شاه ایران و ملک فیصل عربستان، سر نفت رایزنی می کرد؛ هیچ یک کوتاه نیامدند.
ملک فیصل با یک گلوله در سرش کشته شد تا درس عبرتی شود برای همه اعضای اوپک تا دیگر کسی نفت را مانند اسلحه به کار نگیرد.
ملک فیصل از غرب خواسته بود تا میان پشتیبانی از اسراییل و نفت، یکی را انتخاب کند؛ غرب با کشتن او هر دو را انتخاب کرد.
محمدرضا شاه نه تنها از فیصل حمایت کرد بلکه نفت را گران تر کرد. در آمریکا، کانادا، ژاپن و انگلیس و ... غوغایی شد، در آمریکا و انگلیس، مردم به نشانه اعتراض با اسب و گاری رفت و آمد می کردند، مردم انگلیس و کانادا از سرما می لرزیدند و کارخانههای ژاپنی خوابیده بود.
شاه کوتاه نمی آمد.
او را سرنگون کردند تا اوپک بی صاحب شود و خودشان قیمت نفت را تعیین کنند.
چرا جمهوری اسلامی این بخش از تاریخ را سانسور می کند؟
چرا اپوزیسیون خارج، این بخش از تاریخ را عمدا" زیر فرش پنهان می کنند؟
چرا چپی ها و کمونیست های سابق که رادیو تلویزیون های دولتی آمریکا و انگلیس (رادیو فردا، بی بی سی، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و ...) را اشغال کردهاند، این بخش را کلا انکار می کنند؟
در کتاب *شاهان نفت* -اثر اندرو اسکات کوپر- توضیح داده میشود که چطور شاه ایران و ملک فیصل پادشاه عربستان، معادلات نفتی غرب را به هم زدند و چاره ای جز سرنگونی هر دو برای آمریکا نماند.
شاه و ملک فیصل، اوپک را به هم ریختند و فیصل برای دهن کجی به اسرائیل، صدور نفت را به غرب دچار مشکل کرد و باعث بحران نفتی سال هفتاد و سه میلادی شد. او خواست آمریکا بین نفت یا حمایت از اسراییل یکی را انتخاب کند. حتی شاه ایران پا فراتر گذاشت و تهدید کرد که قراردادهای نفتی را به هیچ وجه امضا نمی کند و قصد دارد انرژی کشور را از طریق اتمی تامین کند.
ملک فیصل سال هفتاد و پنج میلادی ترور میشود! و جایش را به یک مشت سیاستمدار فاسد آل سعود می دهد.
حکومت شاه نیز سرنگون میشود! و خودش نیز به طرز مشکوکی از دنیا میرود! و جایش را به آخوندهای مذهبی و بی سیاست می دهد!
ای کاش دلسوز