ناصرِ منصور فیلم منصور را اگر ندیده‌اید، حتما ببینید. روایت تلاش‌های شبانه‌روزی شهید ستاری برای تعمیر و تامین و ساخت هواپیما در جریان جنگ تحمیلی است. نقطه اوج این فیلم برای من، آنجا بود که شهید ستاری برای رونمایی از هواپیمای ساخت داخل، مراسمی گرفته و رئیس جمهور وقت -یعنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای- را دعوت کرده بود. مراسم آنگونه که باید، پیش نرفت. یعنی شکست خورد. هواپیما با موفقیت از زمین برخاست، پرواز هم کرد، اما هنگام فرود دچار سانحه شد؛ و رئیس‌جمهور شاهد و ناظر این صحنه بود. ظاهرا شهید ستاری در برابر رقبا و دشمنان شخصی و فکری‌اش، مفتضح شده بود. فرصتی پیش آمده بود که پیش رئیس‌جمهور، آبرویش را ببرند و بگویند این آقا با این همه ادعا، این همه هزینه روی دست سیستم، آن اخلاق و رفتارش، این هم خروجی‌اش... رئیس جمهور حکیم و دوراندیش اما چیزی را می‌دید که بددلان، توفیق دیدنش را نداشتند. او می‌دانست که پیشرفت، یک فرآورده نیست که دفعتا حادث شود؛ پیشرفت یک فرآیند است که یک ملت باید آن را طی کند و ستاری، بابت آغاز این فرآیند و پیش بردن کار تا این مرحله، نه تنها سزاوار توبیخ نبود، بلکه شایسته تقدیر بود. ستاری پس از آن فاجعه در رونمایی، با یک جعبه پر از سکه به جمع همکاران برگشت: این سکه‌ها هدیه رئیس جمهور است. بین بچه‌ها توزیع کنید! این رفتار، نه یک درس موردی، بلکه یک درس ساختاری است. ما باید ساختارهایمان را به‌گونه‌ای بازمهندسی کنیم که تدبیر را، جرات را، ابتکار را، دوراندیشی را تقویت کند، نه اینکه مدیر ما از هول و هراس مجازات، ترجیح دهد که خطر نکند... جبراییلی @yalesaraat