🌾از شهدا چه خبر؟؟🌾
🌴کام یابی های دنیا مقدمه فراموشی ذکر خداست و خاتمه اش با لبخند شیطان مأنوس است . ای شهدا ما برای شما صبر می کنیم ولو با فنا و فراموشی مان.
🌴ای شهدا شما که در جلوت دوست خلوت انس یافته اید دستی بر دل های پیر رنج ما برآورید.
🌴خداحافظ ای شهدا ، ای گلبرگ های خونین شلمچه ، ای لبهای سوخته فکه ، ای گلوهای تشنه ، ای تشنه های فرات شهادت ، خداحافظ ، شما رفتید و مائیم و راه نا تمام ! ...
🌴شاخ شمیران که بودیم نان خشک به همدیگر تعارف می کردیم و اصلا وجود دوشکا ها برایمان اهمیت نداشت فقط به این فکر بودیم که نمازمان سر وقت ادا شود در فکه کسی به فکر خنثی کردن مین ها نبود در هور کسی به منور ها اعتنا نمی گرد شبی موج خروشان اروند بسیجیان را با خود برد و کسی هم دیگر آنان را پیدا نکرد اما نمی دانم چرا شب ها فرشته ها آن جا جمع می شوند و با پرنده ها در دل می کنند ،در کوچه های شهرمان هیچ کس غربت شهیدانمان را فریاد نکرد .بچه های گردان محلاتی و محرم در ماووت روی دوش مین ها،
آغوش به شهادت گشودند و گردان بهشتی و ابوذر در شاخ شمیران با گلوله های دوشکا بهشتی شدند. در تپه...قناسه ها رد "فرید الله مرادی" را گرفتند و "عبدالله سرخی در قلاویزان با چشمانی بینا به خدا رسید" .
شهید آدینه مظلومانه به جمع آسمانیان پیوست و "غلام باز دار "در هجدهمین بهارش راهی بهشت شد.
"سید اسد الله خیری" تا زمانی که در کنارمان بود کسی او را باور نداشت اما در ماووت فرشته ها او را باور کردند و بر او نماز عشق خواندند،
"نورمحمد باقری" در میدان های مین قلاویزان به سمت آسمان ها بال گشود و"محمد درگاهی" را بمب های خوشه ای تکه تکه کردند .
"علی حیاتی"در والفجر3 جاودانه شد و"محمد کرمی"در گامو جا پای فرشته ها گذاشت تا با آخرین بهار که از راه می رسد شکوفا شود.
"کریم حیاتی"با بدنی پاره پاره خدا را طلبید و "الیاس ملکی و خان محمدی"هر دو با دست های بسته سر بر شانه های همدیگر به ملاقات خدا رفتند .
"جعفر میرزایی"سال هاست که در ام الرصاص تنها آرمیده است گویا هیچ وقت دل از خاک ریز های خونین نمی کندو "غلام حسی محمدی" در مهران غریبانه دست در دست فرشته ها گذاشت برادر سوم مهدی که شهید شد مادرش گفت:سر امام سلامت! و خودش هم وقتی عملیات تمام شد با شادی گفت:خدایا شکر من هم عملیاتی شدم.
حاج حسین می گفت:
اگر شهید شدم جنازه ام را در کنار بسیجی ها دفن کنید آن یکی می گفت:روز شهادتم نقل بپاشید. در "مهران" محمودآنقدر
آر پی جی شلیک کرد تا از گوشهایش خون چکید ،در کربلای 5 وقتی که
"کاکا علی" را آوردند سر نداشت و "اکبری" هم در کنار نهر جاسم با تنی مجروح غسل کرد و صبح روز بعد بر دوش فرشته ها بود .جنازه "قاسم "را کسی نمی شناخت مگر بر نوشته ی پشت پیراهنش:یا زیارت یا شهادت...
🌴محبوب من! وقتی به تو فکر می کنم شور و شوق سراسر وجودم را فرا می گیرد، شعله ی وصل و حضور در وجودم زبانه می کشد و وقتی به خود می اندیشم و عمر بر باد رفته ام را که در غفلت و بندگی غیر تو بوده می نگرم، شرمسار و سرافکنده می شوم، اما با این همه تو دستم را گرفتی و هدایت کردی...
🌴ای خالق رئوف! تو را سپاس بی حد که مرا به راه راست هدایت کردی و مرا در جمع بهترین مخلوقات خود، در بهترین زمان و مکان قرار دادی. شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی، و نه برای راحتی شخصی می خواهم؛ بلکه از آن جا که شهادت در رأس قله ی کمالات است و بدون کسب کمالات، شهادت میسر نمی شود، من با تقاضای شهادت در حقیقت از خدا می خواهم که وجودم، سراسر خدایی شود و با کشته شدنم در راه دین اسلام، خود او بر ایمان و صداقت و پایمردی ام، و در راه دین بودنم، و بر عشق پاکم بر او مهر قبولی زند.
🌺🌺 "شادی روح شهدا صلوات"🌺🌺
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی